زنبورداری ارگانیک، رقیبی برای روشهای مرسوم در سلامت و بهرهوری زنبورها
پارک دانشگاهی، پنسیلوانیا بنا بر پژوهشی که بهتازگی به رهبری حشرهشناسان دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا منتشر شده، کلنیهای زنبورعسلی که با روشهای ارگانیک مدیریت میشوند، بهاندازه کلنیهایی که تحت مدیریتهای مرسوم قرار دارند، سالم و پربازدهاند، با این تفاوت که در روش ارگانیک، از آفتکشهای مصنوعی برای کنترل آفات و عوامل بیماریزا درون کندو استفاده نمیشود.
پژوهشگران بر این باورند که مطالعه آنها عملکرد زنبورهای عسل را در سه نوع سیستم مدیریتی مقایسه کرده است ، نخستین مدرکی است که نشان میدهد مدیریت ارگانیک در زنبورداری روشی پایدار است و از بقای بالای زنبورها و تولید عسل زیاد پشتیبانی میکند.
به گفته رابین آندروود، نویسنده اصلی مقاله و کارشناس آموزش زنبورداری در بخش توسعه کشاورزی دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا، روشهایی که زنبورداران برای مدیریت کلنیها بهکار میگیرند، نقش حیاتی در کمک به زنبورها برای غلبه بر تنشهایی مانند آفات، بیماریها، تماس با آفتکشها و کمبود تغذیه دارد.
او گفت مدیریت زنبورداری جنبهای کلیدی در سلامت زنبورعسل است، چرا که میتواند برخی از اثرات منفی ناشی از این تنشها را کاهش دهد. برای مثال، تغذیه مکمل میتواند کمبود گلهای مناسب اطراف کندو را جبران کند و زنبورداران میتوانند آفتهایی مانند کنه واروآ را با روشهای مدیریتی، فیزیکی یا شیمیایی کنترل کنند.
با وجود چنین تاکتیکهایی، بیش از ۳۰٪ از کلنیهای زنبورعسل در ایالات متحده ، از جمله حدود ۴۰٪ در ایالت پنسیلوانیا ، هر زمستان تلف میشوند و زنبورداران در سراسر جهان همچنان در جستجوی بهترین روشهای مدیریتی برای حفظ سلامت و بهرهوری زنبورهای خود هستند.
مارگاریتا لوپز-اوریبه، دانشیار حشرهشناسی و استاد نوپای کرسی لورنزو لَنگاستروت در دانشکده علوم کشاورزی دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا و یکی از نویسندگان این مطالعه، اشاره کرد که تاکنون تحقیقات اندکی درباره زنبورداری ارگانیک انجام شده، عمدتاً به دلیل الزاماتی که توانایی زنبورداران برای فروش محصولات خود بهعنوان «ارگانیک دارای گواهی» را محدود میکند.
او توضیح داد علاوه بر این، مطالعات موجود عمدتاً تنها به بررسی یکی دو جنبه از مدیریت زنبورداری بهصورت جداگانه پرداختهاند. اما در واقعیت، خطرات و مزایا در چارچوب تصمیمات متعدد مدیریتی که در زنبورداری دخیل هستند، شکل میگیرند. مطالعاتی همچون تحقیق ما که رویکردی سیستمی دارند، میتوانند به ما کمک کنند تا درک بهتری از تبادل مزایا و معایب میان شیوههای مختلف مدیریتی در بلندمدت داشته باشیم.
برای ارزیابی اثربخشی روشهای گوناگون زنبورداری، پژوهشگران نزدیک به ۳۰۰ کلنی زنبورعسل را که در هشت مزرعه ارگانیک دارای گواهی (شش مزرعه در پنسیلوانیا و دو مزرعه در ویرجینیای غربی) قرار داشتند، مورد بررسی قرار دادند. تیم تحقیق، دستورالعملهای مطالعه را با همکاری ۳۰ زنبوردار باتجربه طراحی کرد.

لوپز اوریبه گفت ما میخواستیم آنچه زنبورداران در زنبورستانهایشان انجام میدهند را بازآفرینی کنیم. اینگونه نبود که دانشمندان صرفاً به زنبورداران بگویند چهکار کنند ، بلکه این زنبورداران بودند که روش کارشان را به ما گفتند، و ما طی چند سال دادهها را جمعآوری و سیستمهای مختلف را مقایسه کردیم.
کلنیهای این مطالعه طولی در یکی از سه سامانه کلی مدیریت زنبورداری دستهبندی شدند که مبتنی بر فلسفههای مختلف زنبورداری بودند:
- مدیریت مرسوم، که بر پایه مداخلات مکرر و استفاده از هر نوع ماده شیمیایی و مکمل تغذیهای در دسترس برای حفظ کلنیها بنا شده است. این شیوه معمولاً در میان زنبورداران تجاری بزرگمقیاس رایج است و شامل استفاده از مواد شیمیایی مصنوعی و آنتیبیوتیکها برای کنترل آفات و بیماریهاست.
- مدیریت ارگانیک، مبتنی بر مداخله فقط در صورت نیاز است و از استفاده از مواد شیمیایی مصنوعی یا آنتیبیوتیکها پرهیز میکند. این روش در میان زنبورداران کوچک و متوسط رایجتر است و از رویکرد مدیریت تلفیقی آفات بهره میگیرد که ترکیبی از روشهای مدیریتی و مواد شیمیایی تأییدشده ارگانیک برای کنترل آفات را دربرمیگیرد.
- مدیریت بدون مواد شیمیایی، که در میان علاقهمندان و زنبورداران تفننی محبوب است ، با حذف کامل استفاده از مواد شیمیایی و کاهش دفعات مداخله در کلنی مشخص میشود. کنترل آفات در این سیستم فقط بر پایه روشهای فرهنگی و دفاع طبیعی خود زنبورها در برابر عوامل بیماریزا استوار است.
پژوهشگران طی سه سال کلنیها را زیر نظر گرفتند و دادههایی درباره بقاء زمستانی، میزان تولید عسل، فراوانی آفات و عوامل بیماریزا، و بیان ژنهای تنظیمکننده عملکرد ایمنی بهعنوان نشانگر سلامت زنبورها ثبت کردند.
نتایج آنها، که اخیراً در نشریه Scientific Reports منتشر شده است، نشان داد که سامانههای مدیریت ارگانیک و مرسوم، هر دو باعث افزایش بقاء زمستانی به میزان بیش از ۱۸۰٪ در مقایسه با مدیریت بدون مواد شیمیایی شدند. همچنین مدیریت ارگانیک و مرسوم، بهترتیب باعث افزایش تولید کل عسل طی سه سال به میزان ۱۱۸٪ و ۱۰۲٪ شدند. تفاوت معناداری میان مدیریت ارگانیک و مرسوم از نظر بقاء و تولید عسل مشاهده نشد.

یافتههای پژوهش نشان میدهد که سامانههای مدیریت زنبورداری ارگانیک و متداول، هر دو در مقایسه با مدیریت بدون استفاده از مواد شیمیایی، سطح انگلها و عوامل بیماریزا را کاهش میدهند.
بهطور مشابه، در مقایسه با سیستم بدون مواد شیمیایی، مدیریت ارگانیک و مرسوم هردو منجر به کاهش سطح آفات و عوامل بیماریزا شدند. این موارد شامل کنه واروآ (ناقل اصلی بیماریهای ویروسی در زنبورها)، ویریمورفا سرانا (انگل میکروسپوریدی عامل بیماری نوزما)، و ویروس دفرمه کننده بال ها بود. بیان ژنهای ایمنی نیز در سیستمهای ارگانیک و مرسوم پایینتر از سیستم بدون مواد شیمیایی بود.
از آنجا که تصمیمات در زنبورداری بهندرت بهصورت جداگانه اتخاذ میشوند، پژوهشگران اظهار داشتند که رویکرد جامع آنها برای کاربرد نتایج در عملیات زنبورداری مناسب است. آنان همچنین خاطرنشان کردند که توصیههایی مبتنی بر سیستمهای ارگانیک استفادهشده در این مطالعه، در برنامهها و منابع آموزشی توسعه کشاورزی دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا برای مدیریت زنبورداری ارگانیک گنجانده شدهاند.
آندروود تأکید کرد که اگرچه این مطالعه به مدیریت کلنیهای زنبورعسل در سامانه ارگانیک پرداخته، اما محصولات زنبورداری حاصل از این سیستمها نمیتوانند بهعنوان «دارای گواهی ارگانیک» به فروش برسند. او توضیح داد که برای دریافت گواهی ارگانیک، باید شعاعی دستکم سه کیلومتری اطراف کلنیها عاری از آفتکش باشد، که رعایت این شرط برای بسیاری از زنبورداران دشوار است. تحقیقات جاری این تیم درباره ویژگیهای چشمانداز و مسافتهای چرا رفتن زنبورها ممکن است مبنای علمی لازم برای آسانسازی این الزام از سوی مراجع صدور گواهی ارگانیک را فراهم کند.
او گفت تحقیقات آینده ما درباره چشمانداز و چرا رفتن زنبورها میتواند به ما کمک کند تا اصلاحاتی در استانداردهای گواهیسازی پیشنهاد دهیم، بهویژه در راستای کاهش شعاع موردنیاز برای منابع تغذیهای “پاک”، مشروط بر آنکه فرضیاتمان تأیید شوند.
سایر نویسندگان این پژوهش از دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا شامل بروک لارنس (دانشآموخته کارشناسی ارشد در رشته حشرهشناسی)، نش تورلی (پژوهشیار فوقدکتری در حشرهشناسی)، لیزت دی. کامبرون-کوپکو (پژوهشیار فوقدکتری سابق در حشرهشناسی) و برنا تراور (دانشیار زیستشناسی در پردیس شوئیلکیل دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا) بودند. پری کیتزمن، پژوهشگر مؤسسه علوم گیاهی و زیستمحیطی دانشگاه ویرجینیاتک نیز در این تیم حضور داشت.
این تحقیق با حمایت مؤسسه ملی غذا و کشاورزی وزارت کشاورزی ایالات متحده، صندوق تحقیقات مشترک هیئت علمی/دانشجویی پردیس شوئیلکیل دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا، برنامههای توسعه پژوهش، و صندوق لورنزو لَنگاستروت دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا انجام شد.
با تشکر از همراهی شما ، امیدواریم خواندن این مقاله برایتان مفید بوده باشید! 💐
ترجمه مقاله توسط مرکز تخصصی زنبورداری و پرورش ملکه ارجان
