عسل چقدر برای آلرژیهای فصلی مؤثر است؟
افراد مبتلا به آلرژی به تاثیر عسل برای آلرژیهای فصلی ایمان دارند، اما علم چنین تاییدی را نشان نمیدهد. در ادامه برخی دلایل این اختلاف نظر بررسی شده است.
من این حمله قلمی را با یک سلب مسئولیت آغاز میکنم: من پزشک نیستم و آلرژی هم ندارم. با این حال، این موضوع هرگز مانع از داشتن یک نظر نشده است. درست مانند زنبور قرمز که کندوی زنبورعسل را زیر نظر میگیرد، من دوست دارم خردههای بیمنطق از خرد متعارف را بررسی کنم. و همچون همان زنبور قرمز، دائماً ، گام به گام به دنبال روزنه، شکاف یا راهی برای باطل کردن این نظریه هستم.
این مقاله نخستین بار در نشریه American Bee Journal، جلد ۱۶۳، شماره ۱۱، نوامبر ۲۰۲۳، صفحات ۱۱۹۱–۱۱۹۴ منتشر شده است.
پس از این اعتراف، دیگر نیازی نیست که نظرم را درباره ارزش عسل برای درمان آلرژیهای فصلی بیان کنم. همچنین، در این تردید تنها نیستم. مطالعات زیادی نشان دادهاند که هیچ شواهدی دال بر تأثیر گرده موجود در عسل بر آلرژیهای ناشی از گرده وجود ندارد.
در مقابل، دکتر دیوید استوکوس، متخصص آلرژی در کالج پزشکی دانشگاه ایالتی اوهایو، میگوید:
اگر عسل حاوی همان نوع گردهای بود که باعث آلرژیهای فصلی میشود، افراد با خوردن آن دچار واکنش آلرژیک میشدند، نه این که احساس بهبودی کنند. با این حال، با وجود شواهد علمی، من معتقدم افرادی که به اثرگذاری عسل ایمان دارند، باید به خوردن آن ادامه دهند. در ادامه بیشتر درباره این موضوع توضیح میدهم.
آلرژیهایی از آن سوی دنیا
وقتی برای نخستین بار شنیدم که مردم برای کنترل آلرژیشان عسل محلی میخورند، نسبت به این ایده مشکوک شدم. حالا پس از گذشت چند دهه، هنوز هم برایم قابل درک نیست. چرا؟ چون هیچ دادهای برای تایید این نظریه وجود ندارد.
وقتی از افرادی که برای درمان آلرژیهای فصلی عسل مصرف میکنند میپرسم به چه چیزی حساسیت دارند، پاسخ معمولاً مبهم است؛ چیزی شبیه به بهار، گرده یا گیاهان. وقتی از زنبورداران میپرسم چه گردههایی در عسلشان وجود دارد، پاسخهایی مانند فکر کنم تمشک سیاه یا احتمالاً بیشتر علف آتشی دریافت میکنم. آنها هم مانند من نمیدانند چه گردهای و چقدر داخل ظرفهای عسل خرسی کوچکشان وجود دارد.
و زمانی که مردم درخواست عسل محلی میکنند، از آنها میپرسم: از نظر شما عسل محلی یعنی چی؟
اغلب شانه بالا میاندازند و میگویند: عسل همین دوروبر.
گیاه افسنطین معمولی (Ambrosia artemisiifolia) مقدار زیادی گردههای ریز و سبکی تولید میکند که در پاییز موجب بروز آلرژیهای رایج میشوند. بسیاری از زنبورداران میگویند زنبورهای عسل تا زمانی که رودطلایی (Goldenrod) شکوفه بدهد، گرده این گیاه را جمعآوری میکنند و پس از آن کاملاً رهایش میکنند.

راگویید معمولی، با نام علمی Ambrosia artemisiifolia، (که در این تصویر نشان داده نشده است) گردهای ریز و سبک تولید میکند که باعث بروز آلرژیهای زیادی در فصل پاییز میشود. بسیاری از زنبورداران میگویند که زنبورهای عسل گردهی راگویید را جمعآوری میکنند تا زمانی که گلهای Goldenrod (که در تصویر بالا نشان داده شدهاند) شروع به شکوفه دادن میکنند، سپس به طور کامل جمعآوری گردهی راگویید را ترک میکنند.
آلرژیهای فصلی در آمریکای شمالی
تنها چیزی که در اختیار داریم، کمبود داده درباره آلرژیهای فصلی است. بر اساس گزارش بنیاد آسم و آلرژی آمریکا (AAFA) بیشترین میزان گردههای آلرژیزا از درختان، چمنها و علفهای هرزی تولید میشود که گردههای ریز، سبک و خشک دارند و توسط باد جابهجا میشوند. این دانههای کوچک گرده وارد چشمها و دستگاه تنفسی ما میشوند و باعث علائمی همچون قرمزی، خارش، تورم چشمها، عطسه، خسخس سینه و سرفه میشوند.
و همینجا اولین ایرادم به ماجرا وارد میشود ، عسل به ندرت حاوی این نوع دانههای گرده ریز، سبک و خشکی است که با باد منتقل میشوند.
برای تغذیه کلنی، زنبورهای عسل بیشتر به سراغ دانههای گرده بزرگتر، سنگینتر و چسبناکتری میروند، دانههایی که به راحتی به سبد گرده پاهایشان میچسبد. این دانههای بزرگ و چسبناک در گلهایی یافت میشوند که برای جذب زنبورهای گردهافشان تکامل یافتهاند؛ گلهایی که به آنها گیاهان زنبوردوست (Melittophilous plants) گفته میشود.
گردههای معلق در هوا همچون دود شناورند
ابرهای گردهای که توسط باد پراکنده میشوند و موجب این همه رنج میشوند، به ندرت مورد توجه زنبورهای عسل قرار میگیرند، بهویژه زمانی که منابع بهتری برای گردهیابی در دسترس باشد. در بهار، با وجود منابع فراوان گرده، زنبورهای عسل معمولاً سراغ این دانههای ریز، خشک و بیرمق که موجب آلرژی میشوند، نمیروند.
بر اساس گزارش AAFA، گیاهان آمریکای شمالی که بیشترین احتمال ایجاد آلرژیهای فصلی (اغلب در بهار) را دارند شامل درختانی چون توس (Birch)، سرو (Cedar)، کاج (Pine), توت (Mulberry), بلوط (Oak), زبانگنجشک (Ash), توسکای خاکستری (Alder), صنوبر (Aspen), راش (Beech) و صنوبر خاکی (Cottonwood) میشوند.
چون طبیعت از هدررفت منابع بیزار است، اغلب گیاهان بادافشان انرژیشان را صرف تولید گلهای جذاب یا شهد شیرین نمیکنند. باد که رایگان است، پس نیازی به جلب گردهافشانها نیست! با این حال، گاهی اوقات زنبورهای عسل مجبور میشوند کمی از گردههای سبکتر را هم جمعآوری کنند، مخصوصاً وقتی منابع بهتر کمیاب باشد.
همه ما دیدهایم که زنبورها از ذرت یا گاهی از چمنهایی چون تیموتی (Timothy), فسکیوم لطیف (Fine fescue) و دمروباهی چمنی (Meadow foxtail) گرده جمع میکنند. حتی خودم شاهد بودهام که در سالهای خشک، زنبورهای عسل گرده درخت سرو آلاسکایی را هم جمعآوری کردهاند. پس آیا ممکن است این گردههای ریز گاهی وارد عسل شوند؟
گردهی ذرت (Zea mays) از گلهای کوچک در قسمت تاج گیاه به دست میآید. هرچند ذرت به طور طبیعی توسط باد گردهافشانی میشود، اما زنبورها گاهی به ویژه زمانی که گلهای دیگری در دسترس نباشد، گردهی ذرت را جمعآوری میکنند.

گرده ذرت، از گلهای کوچک دسته گل (تاسل) نشأت میگیرد. اگرچه ذرت بهوسیله باد گردهافشانی میشود، زنبورها گاهی اوقات گرده آن را جمعآوری میکنند، بهویژه زمانی که گلهای دیگری در حال شکوفا شدن نباشند.
چرا گردههای بادبرده به ندرت وارد عسل میشوند
میزان گردههای بادبرده که وارد عسل میشود، بسیار ناچیز است. چرا؟ چون گلهایی که برای زنبورها جذاباند، معمولاً همزمان شهد و گرده تولید میکنند. بنابراین زمانی که یکی کم شود، دیگری هم کاهش مییابد. با این حال نیاز کلنی به گردهی تازه حتی در زمان کمبود شهد هم از بین نمیرود، حتی اگر کندو ذخیرهی زیادی از عسل داشته باشد.
میزان گردههای بادبردهای که وارد عسل میشود، بسیار ناچیز است. چرا؟ چون گلهایی که برای زنبورها جذاباند، معمولاً همزمان هم شهد تولید میکنند و هم گرده. به همین خاطر وقتی یکی کم شود، آن یکی هم کاهش پیدا میکند. با این حال، نیاز کلنی به گردهی تازه حتی در زمان کمبود شهد هم از بین نمیرود، حتی اگر کندو پر از عسل باشد.
از آنجا که گردهی تازه برای کلنی ضروری است، زنبورها در دورههای کمبود شهد همچنان به جمعآوری گرده ادامه میدهند و گاهی به سراغ منابع جایگزین مثل گیاهان بادگرده میروند. اما چون این گیاهان شهد تولید نمیکنند، کلنی هم عسل جدید نمیسازد. در نتیجه، گردههای بادبرده خیلی کم وارد عسل میشوند.
البته ممکن است گاهی گردههای معلق در هوا تصادفاً در سلولهای عسلی که در حال بالغ شدن است بیفتند، اما این اتفاق کاملاً تصادفی و غیرقابل پیشبینی است و میزانش آنقدر کم است که حتی با خوردن مقدار زیادی عسل هم احتمالاً تأثیر خاصی روی مقاومت بدن در برابر آلرژی نخواهد گذاشت.
ریشههای یک باور عجیب
مقالهای در وبسایت WebMD با عنوان «آیا عسل از آلرژی فصلی جلوگیری میکند؟» توضیح داده که خیلیها مصرف عسل را با درمان ایمنی (ایمونوتراپی) اشتباه میگیرند. در ایمونوتراپی که زیر نظر پزشک انجام میشود، با آزمایشهای دقیق پوستی و خونی مشخص میکنند فرد به کدام گردهها حساسیت دارد. بعد از آن، پزشک دوزهای خیلی کم از همان آلرژن را تزریق میکند تا بدن کمکم به آن مقاوم شود. این روش برای حساسیت به گردهها مؤثر است، ولی برای آلرژیهای غذایی جواب نمیدهد.
ایمونوتراپی زمین تا آسمان فرق دارد با اینکه آدم سرخود چند جور عسل بخورد به امید اینکه شاید گردهی موردنظرش توی یکی از آنها باشد. خیلی وقتها کسانی که ادعا میکنند برای آلرژی عسل میخورند، فقط میپرسند عسل «محلی» است یا نه. اما سؤال نمیکنند زنبورها این عسل را کی جمع کردهاند، از چه گلهایی تغذیه کردهاند یا اصلاً چه گردههایی داخلش است. حتی نمیپرسند «محلی» دقیقاً یعنی کجا.
خیلی وقتها دیده شده که مردم عسل بهاری میخرند به امید اینکه آلرژی پاییزی مثل حساسیت به گیاه راگوید (ragweed) را کم کنند. این کار منطقی نیست. از آن طرف، خیلیها هم عسل پاییزی را میخرند — مثلاً عسلی که از گیاهانی مثل گلدنراد یا ژاپنی ناتوید گرفته شده — تا برای آلرژیهای بهاری آماده شوند. اما حتی اگر فرض کنیم گردهی عسل مؤثر باشد، وقتی نمیدانیم چه گردهای داخلش هست، این کار بیمعنی است. درست مثل این میماند که با چشم بسته وارد داروخانه شوید و همینطوری یک شیشه دارو بردارید و بخورید، به امید اینکه مشکلتان حل شود.
وقتی گرده میخورید چه اتفاقی میافتد؟
مسئلهی دیگر این است که بدن ما با گردهای که میخوریم چه رفتاری میکند. تزریق مستقیم آلرژن به خون با خوردنش از راه دستگاه گوارش زمین تا آسمان فرق دارد. تحقیقات نشان داده که بدن انسان گرده را یا اصلاً هضم نمیکند یا خیلی سخت هضم میکند. پوستهی سخت بیرونی گرده که «اگزین» (exine) نام دارد، طوری طراحی شده که از سلولهای جنسی درونش محافظت کند. بنابراین بیشتر اوقات، گرده تقریباً دستنخورده از بدن خارج میشود.
طبق منابع مختلف، آلرژنهای گرده معمولاً در لایهی اگزین قرار دارند. این منطقی است چون افرادی که به گرده حساسند، با استنشاق آن دچار واکنش میشوند. اما هنوز مشخص نیست که این آلرژنها در دستگاه گوارش بیاثر میشوند یا نه. آیا خوردن گرده میتواند مثل تزریق آلرژن، باعث واکنش ایمنی شود؟ من پاسخ قطعی و روشنی برای این سؤال پیدا نکردم، اما منطقی نیست فرض کنیم که خوردن و تزریق آلرژن نتایج مشابهی دارند.
چقدر گرده در عسل هست؟
حالا فرض کنیم که خوردن گرده بتواند به درمان آلرژی کمک کند. از کجا بفهمیم که در یک شیشه عسل چه نوع گردهای وجود دارد و چقدر؟ حتی اگر زنبورها از گیاهان مناسب و در زمان مناسب شهد جمع کرده باشند، باز هم هیچ تضمینی نیست که گردهی موردنظر ما توی عسل وجود داشته باشد. و اگر هم باشد، آیا میزانش آنقدر هست که تأثیری داشته باشد؟
تصور کنید چند قرص آسپرین را خرد کنید و در یک سطل ۱۹ لیتری عسل بریزید. آیا انتظار دارید که یک قاشق چایخوری از آن عسل بتواند سردردتان را درمان کند؟ قطعاً نه. ولی بعضیها از چند دانه گردهی موجود در یک شیشه بزرگ عسل انتظار چنین معجزهای دارند.
ضمن اینکه ممکن است عسل بعد از استخراج، صاف یا حتی فیلتر شده باشد. بسیاری از زنبوردارها فقط عسل را صاف میکنند — یعنی تکههای موم، بالها، پاها و حشرات تصادفی را جدا میکنند. اما خیلیها فیلتر هم میکنند تا ذرات ریزتر مثل خاک و گردههای درشت را هم حذف کنند.
یکی از دلایل فیلتر کردن این است که ذرات داخل عسل، مثل گرده، باعث تسریع تبلور (کریستالی شدن) میشوند. فیلتر کردن شدید (اولترافیلتراسیون) حتی ذرات بیشتری را حذف میکند تا عسل مایع بماند و مدت بیشتری قابل فروش باشد.
با این وجود، خیلی وقتها مشتریها نمیپرسند آیا عسلی که میخرند فیلتر شده یا نه. شاید بپرسند عسل «خام» است یا نه، اما تعریف «خام» هم مبهم است. بعضیها میگویند خام یعنی عسل حرارت ندیده، بعضی دیگر میگویند یعنی عسل بدون حرارت و بدون فیلتر.
این همان چیزی است که وقتی میگویم «اطلاعات وجود ندارد» منظورم است. از تجربهی من، کسانی که عسل را برای درمان آلرژی میخرند، معمولاً اطلاعات درستی دربارهی آن ندارند و شواهد محکمی هم دربارهی اثربخشی آن نیست.

آیا فروش عسل برای درمان آلرژی اخلاقی است؟
سالهاست که سعی میکنم مردم را قانع کنم که تحقیقات علمی هیچ رابطهی قطعیای بین مصرف عسل و کاهش آلرژی فصلی نشان ندادهاند. با اینکه خیلی از وبسایتهای پزشکی این باور را رد کردهاند، هنوز هم آدمهای زیادی هستند که قسم میخورند عسل محلی آلرژیشان را بهتر کرده. و حاضرند پول زیادی خرج کنند که عسل محلی بخرند.
فرقی نمیکند عسل از منطقهی درست آمده باشد یا نه، در فصل مناسب برداشت شده باشد یا نه، یا اینکه زنبورها از گیاهان مناسب تغذیه کرده باشند یا نه. حتی اهمیتی ندارد که عسل اصلاً گردهای داشته باشد یا نه. برای این افراد، همین که روی شیشه نوشته شده «محلی»، کافی است.
چند زنبوردار به من توصیه کردهاند که دربارهی این موضوع حرفی نزنم. اما راستش را بخواهید، فرقی هم نمیکند. کسی که بخواهد باور کند عسل محلی آلرژیاش را درمان میکند، باور خواهد کرد. هیچ مقدار تحقیق یا منطق یا تحلیل علمی نمیتواند نظرش را عوض کند.
از طرف دیگر، بعضی بروشورها را که در بازارهای کشاورزی دیدم، واقعاً حیرت کردم. یکی از این بروشورها توصیه میکرد: برای درمان آلرژی فصلی، هر روز صبح با یک قاشق چایخوری عسل شروع کنید و به مرور مقدارش را به یک قاشق غذاخوری برسانید. پایینتر هم نوشته بود که بدون توجه به منشأ آلرژیتان، میتوانید روی عسل شبدر حساب کنید! واقعاً؟
ظاهراً ادعای چنین چیزهایی کاملاً قانونی است، اما این حرفها بیشتر شبیه تبلیغات فروش روغن مار به گوش میرسد تا راهنمایی علمی. آیا زنبورداران باید مانند پزشکان، ادعاهای پزشکی کرده و دوز درمانی توصیه کنند؟
پاسخ خودم به مسئلهی اخلاقی
حتی اگر نتوانم بخشی از راهحل باشم، نمیخواهم بخشی از مشکل هم باشم. بنابراین، امروزه در قبال موضوع آلرژی سکوت اختیار میکنم. نه مردم را به این کار تشویق میکنم و نه آنها را منصرف میکنم، و هرگز تلویحاً اشاره نمیکنم که عسل اثری بر آلرژی دارد. اما وقتی کسی به من میگوید که برای آلرژیاش عسل میخرد، فقط لبخند میزنم و سری تکان میدهم. وقتی هم تعریف میکند که چطور برای عمهاش در انتاریو معجزه کرده، بحثی نمیکنم.
با این حال، اگر کسی مستقیماً از من بپرسد که آیا عسل میتواند آلرژیاش را تسکین دهد یا نه، نظر واقعیام را میگویم و دلایلم را توضیح میدهم. البته این هم معمولاً فرقی نمیکند، پس نیازی نیست این مقاله را در سبد لباسهایتان پنهان کنید. درست مثل اسبی که به آب برده شده، نمیتوان کسی را مجبور کرد که نظرتان را بپذیرد.
چیزی از دست میرود وقتی عسل را فقط به عنوان دارو ببینیم
اوایل این مقاله گفتم کسانی که به خاصیت ضدآلرژی عسل باور دارند، بهتر است به خوردن آن ادامه دهند. نه به این خاطر که فکر میکنم مؤثر است، بلکه چون به اثر دارونما (پلاسیبو) اعتقاد دارم. کسانی که به مؤثر بودن یک درمان ایمان دارند، حتی اگر آن درمان فقط یک قرص قندی باشد، اغلب بهبودی در سلامت خود تجربه میکنند. و این به نظر من چیز خوبی است.
از دید من، اجازه دادن به مردم برای باور داشتن به چیزی، با فروختن یک ایدهی مشکوک به کسانی که هنوز مرددند فرق دارد. اما وقتی مردم اصرار دارند که عسل را به چشم دارو ببینند، احساس میکنم چیزی ارزشمند از دست میرود. چرا؟ چون اگر کسی به من بگوید که هر روز قبل از ظهر باید یک قاشق غذاخوری عسل بخورم، کمکم از عسل متنفر میشوم. میتوانم صدای خندهی جادوگر خبیث را تصور کنم که میگوید: وقت خوردن داروی زهرآلودت شده، عزیزم!
چقدر دلپذیرتر بود اگر مردم برای درمان آلرژیهایشان به پزشک مراجعه میکردند و برای لذت بردن از یک خوراکی اترئال و خوشمزه به کندو سر میزدند؟ چقدر بهتر بود اگر میتوانستیم عسل را فقط به خاطر ماهیت بینظیرش بچشیم، نه به امید کارکردی خیالی؟
این ایده که عسل میتواند آلرژی را درمان کند، در حقیقت درآمیختن طبیعت آن با کارکردی تخیلی است که واقعیت ندارد. در حقیقت، عسل خودش به اندازهی کافی شگفتانگیز هست، حتی اگر هرگز آلرژی شما را درمان نکند.
با تشکر از همراهی شما ، امیدواریم خواندن این مقاله برایتان مفید بوده باشید! 💐
ترجمه مقاله توسط مرکز تخصصی زنبورداری و پرورش ملکه ارجان
