مدیریت تلفیقی آفات زنبور عسل (IPM)؛ راهکارهای علمی و پایدار برای حفظ سلامت کندوها
ممکن است زنبور عسل هدف چندین آفت قرار گیرد، اما این تعداد نسبتاً کم و قابلکنترل است. زنبورهای عسل در آمریکای شمالی و دیگر بخشهای ایالات متحده نقش بسیار مهمی از نظر اقتصادی و بومشناختی ایفا میکنند. در واقع، ادامهی حیات طبیعت بدون وجود زنبورها و سایر گردهافشانها تقریباً غیرممکن است. متأسفانه، جمعیت زنبورهای عسل در سالهای اخیر به دلایل مختلفی کاهش یافته است. آفات و بیماریها بهویژه یکی از تهدیدات اصلی برای زنبورها به شمار میروند و به همین دلیل، زنبورداران ناچار به اتخاذ روشهایی مؤثر، ایمن، اقتصادی و پایدار برای مقابله با آنها هستند. این رویکرد، «مدیریت تلفیقی آفات» یا Integrated Pest Management (بهاختصار IPM) نامیده میشود. مفهوم و بهکارگیری مدیریت تلفیقی آفات در فعالیتهای زنبورداری بهطور گسترده پذیرفته شده است، چرا که راهحلی بلندمدت برای کنترل آفات فراهم میکند.
مدیریت تلفیقی آفات چیست؟
مدیریت تلفیقی آفات، رویکردی مبتنی بر علم و دیرپاست که در تصمیمگیریها بهکار میرود و هدف آن شناسایی و کاهش خطرات ناشی از آفات و روشهای کنترل آنهاست. این رویکرد، بهترین روشهای موجود را در بهرهگیری از زیستشناسی آفات، بینشهای زیستمحیطی و استفاده از فناوریهای موجود برای کنترل آفات، با اقتصادیترین شیوه و بدون ایجاد خطر برای منابع، انسان، اموال و محیط زیست، در بر میگیرد.
مفهوم مدیریت تلفیقی آفات در حوزههای گوناگونی بهکار گرفته میشود، از جمله در فضاهای عمومی، اراضی طبیعی، کشاورزی تجاری و مناطق مسکونی. این روش با هدف محافظت از انسانها و منابع در برابر آفات، بدون تکیهی صرف بر روشهای شیمیایی کنترل آفات، طراحی شده است. کارشناسان، بهکارگیری مدیریت تلفیقی آفات را در تمامی فعالیتهای زنبورداری توصیه میکنند. این رویکرد، طیف وسیعی از روشها، تصمیمگیریها و ابزارهای کنترلی آفات را در بر میگیرد.
تاریخچهی مدیریت تلفیقی آفات
تاریخچهی مدیریت تلفیقی آفات به دوران پس از جنگ جهانی دوم بازمیگردد؛ زمانی که آفتکشهای مصنوعی برای نخستینبار در ایالات متحده معرفی شدند. این مواد شیمیایی مصنوعی به دلیل اثربخشی بالا در کنترل آفات، بهسرعت از سوی کشاورزان پذیرفته و مورد استفاده گسترده قرار گرفتند. این امر امکان کاهش جمعیت آفات تا سطحی قابلکنترل را فراهم ساخت.
اما بعدها، حشرهشناسان توانستند خطرات ناشی از استفاده از این آفتکشها را شناسایی کنند. برنامههای سمپاشی فصلی نهتنها آفات، بلکه شکارچیان طبیعی آنها را نیز از بین میبردند، که این موضوع نیاز به کاربردهای بعدی سموم را افزایش میداد. در نتیجه، مصرف بیشازحد مواد شیمیایی به سایر موجودات زنده، از جمله گردهافشانهایی همچون زنبورهای عسل و زنبورهای بامبل نیز آسیب وارد کرد.
در این مرحله، مفهومی تحت عنوان «کنترل تحتنظارت آفات» در ایالت کالیفرنیا و سایر ایالتهای تولیدکننده پنبه مانند آرکانزاس شکل گرفت. این رویکرد توسط حشرهشناسان و با هدف کاهش استفاده از آفتکشها، بر اساس برآورد تعداد آفات هدف در مقایسه با جمعیت دشمنان طبیعیشان، توسعه یافت.
سپس اصطلاح «کنترل تلفیقی» در کالیفرنیا رایج شد. در این رویکرد، حشرهشناسان ترکیبی از مؤثرترین روشهای شیمیایی و زیستی کنترل آفات را بهکار گرفتند. هدف اصلی این روش، استفاده از آفتکشهایی بود که کمترین تأثیر را بر کنترلهای زیستی داشته باشند. بر اساس این روش، کشاورز تنها زمانی مجاز به استفاده از روشهای شیمیایی بود که جمعیت آفات به آستانه اقتصادی خسارت برسد؛ بهعبارت دیگر، تنها زمانی از سموم استفاده میشد که جمعیت آفات به حدی میرسید که خسارت اقتصادی وارد میکرد.
در ادامه، اصطلاح «مدیریت تلفیقی آفات» مطرح شد که برخلاف مفهوم محدودتر «کنترل تلفیقی»، گستردهتر و جامعتر بود. این اصطلاح، همهی گروههای آفات را شامل میشد و روشهای کنترلی دیگری نیز در کنار روشهای شیمیایی و زیستی به آن افزوده شد؛ از جمله روشهای فیزیکی، ژنتیکی و مکانیکی. در سال ۱۹۷۲، به تمام بخشهای مرتبط شامل حشرهشناسان، آسیبشناسان گیاهی، دانشمندان علفهای هرز و نماتولوژیستها (متخصصان نماتدها) دستور داده شد که این رویکرد را بپذیرند و بهکار ببندند.
امروزه، مدیریت تلفیقی آفات (IPM) شامل آفات، بیماریها و علفهای هرزی است که بر بخشهایی مانند خانهها، دامها، ساختمانهای تجاری، مناظر طبیعی و بسیاری موارد دیگر تأثیر میگذارند. این مفهوم در حوزههایی همچون کشاورزی، مدارس، دامداریها، زنبورداری، واحدهای پرورش طیور، زمینهای گلف و بسیاری دیگر بهکار گرفته میشود.
مفهوم مدیریت تلفیقی آفات از ابتدای پذیرش آن در صنعت زنبورداری نیز مورد استفاده قرار گرفته و باعث کاهش چشمگیر استفاده از آفتکشها شده است. این مفهوم بهویژه در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بسیار رایج شد، بهگونهای که اصطلاح «مدیریت تلفیقی آفات» به یکی از موضوعات ثابت در برنامههای جلسات زنبورداری بدل شد. تا به امروز، IPM بهطور گسترده پذیرفته شده و اصول مدرن آن در زنبورداری امروزی بهکار گرفته میشود.
مدیریت تلفیقی آفات چه مفهومی برای زنبورداران دارد
پیشنهاد می کنیم مقاله ” روشهای کنترل کنههای واروآ با رویکرد مدیریت یکپارچه آفات (IPM) ” را مطالعه کنید 🌹

مدیریت تلفیقی آفات (IPM) بهعنوان راهبردی برای پیشگیری از آفات، بیماریها و انگلها به این معناست که زنبوردار از تکنیکهای متعددی استفاده میکند که با شرایط زیستمحیطی خاص هر موقعیت سازگار هستند. هدف اصلی این است که جمعیت آفات و انگلهای زنبور عسل تا سطحی قابلکنترل کاهش یابد.
مدیریت تلفیقی آفات رویکردی «یکسان برای همه» نیست، بلکه به معنای اتخاذ راهبردهایی است که با وضعیت خاص هر زنبورداری متناسب باشد. این میتواند شامل استفاده از کنترلهای زیستی، شیوههای پرورشی و فرهنگی، اصلاح یا دستکاری در زیستگاه، کاهش مصرف درمانهای شیمیایی و پرورش نژادهایی مقاوم از زنبورهای عسل باشد. در این روش، مصرف مواد شیمیایی بهعنوان آخرین گزینه در نظر گرفته میشود.
بنابراین، مدیریت تلفیقی آفات برای زنبوردار به معنای موارد زیر است:
- بیشتر کلنیهای زنبور عسل به مواد شیمیایی سنگین وابسته نیستند.
- راهبردهای بهکار گرفتهشده منجر به ایجاد مقاومت در آفات نسبت به درمان نمیشوند.
- راهحلی بلندمدت و پایدار انتخاب شده، نه صرفاً راهحلی موقتی برای رفع مشکل.
- مداخلهها تا حد ممکن کمتهاجمی هستند تا اثرات منفی آنها بر زنبورها کاهش یابد.
مدیریت تلفیقی آفات بر پیشگیری، شناسایی و پایش آفات تمرکز دارد، پیش از آنکه استفاده از درمانهای شیمیایی در نظر گرفته شود. هدف نهایی حذف کامل آفات نیست، بلکه کاهش جمعیت آنها تا سطحی قابلمدیریت است. این رویکرد شبیه آن چیزی است که زنبورهای وحشی در طبیعت به کار میبرند؛ جایی که بدون دخالت انسان زنده میمانند و رشد میکنند. در طبیعت، آفات هیچگاه بهطور کامل از بین نمیروند، بلکه از طریق مکانیسمهای دفاعی طبیعی تحت کنترل قرار میگیرند.
مدیریت تلفیقی آفات ؛ شناسایی عوامل استرسزا برای زنبور عسل
زنبورهای عسل در معرض انواع مختلفی از عوامل استرسزا هستند که میتوانند توانایی آنها را در بقا و تولید مختل کنند. مدیریت مناسب این منابع استرس میتواند به زنبوردار کمک کند تا کلنیهایی قویتر و پربارتر پرورش دهد که قادرند خودشان از خود مراقبت کنند. برخی از این عوامل عبارتاند از:
۱. انگلها و عوامل بیماریزا
کنههای انگلزا و دیگر عوامل بیماریزای مضر، تهدید جدی برای زنبورهای عسل به شمار میآیند. این انگلها و عوامل بیماریزا به عنوان ناقل بیماریها و ویروسهایی عمل میکنند که میتوانند بهراحتی کل کلونیهای زنبور عسل را نابود کنند. در این فهرست، باکتریها و قارچهایی نیز وجود دارند که تأثیر قابل توجهی بر سلامت زنبورهای عسل دارند. زنبورداران از دههها پیش برای مقابله با باکتریها و کنهها از درمانهای شیمیایی استفاده کردهاند. متأسفانه، استفاده بیش از حد از داروها باعث مقاومت کنهها و باکتریها شده است که کنترل آنها را دشوارتر میکند.
استفاده از داروها همچنین بر میکروبهای مفیدی که در دستگاه گوارش زنبور عسل زندگی میکنند تأثیر منفی میگذارد. این میکروبهای مفید به زنبورها در مقابله با عوامل بیماریزا کمک میکنند و مصرف داروها موجب آسیب به این میکروبهای مفید میشود.
در صدر فهرست انگلهایی که زنبور عسل را هدف قرار میدهند، موارد زیر قرار دارند:
کنه واروآ (Varroa destructor)
- از همولنف زنبور تغذیه میکند و هم زنبور بالغ و هم نوزادان را هدف قرار میدهد.
- با آزمایش زنبورهای بالغ و بررسی نوزادان میتوان به وجود این مایت پی برد.
- نشانهها: افت کلنی، دگرشکلی در شفیرهها و زنبورهای بالغ، و سندرم مایت انگلی.
- ناقل ویروسها است که به ضعف سلامت کلنی و افزایش بیماریپذیری منجر میشود.
کنه نایتنفسی (Acarapis woodi)
- انگلی که به دستگاه تنفسی زنبور حمله میکند.
- زنبورهای آلوده دچار ضعف، بیماری و مرگ زودهنگام میشوند.
- نشانهها: کاهش جمعیت، زنبورهای مریض و خزنده روی زمین، و زاویهٔ غیرطبیعی بالها.
- تشخیص از طریق بررسی میکروسکوپی نای زنبور ممکن است.
کنه تروپیلاالاپس (Tropilaelaps)
- همه مراحل زنبور (کارگر، نر) را هدف قرار میدهد.
- از همولنف زنبور تغذیه میکند.
- قابلشناسایی از طریق بررسی زنبورهای بالغ و نوزادان.
- نشانهها: کوتولگی، آسیب به بالها، شکم و پاها، و افت جمعیت.
- ناقل ویروس و عامل ضعف کلی سلامت کلنی.
بیماری نوزاد اروپایی (European Foulbrood)
- ناشی از یک نوع باکتری است.
- علت مرگ از طریق گرسنگی است.
- نشانهها : بوی بد، الگوی پراکنده تولدمثل ، درپوشهای چرب و فرورفته.
- لاروها پیش از بسته شدن سلول میمیرند، میپیچند و به رنگ زرد مایل به قهوهای درمیآیند.
- بیشتر در هوای خنک یا کلنیهای تغذیهنشده رایج است.
بیماری لوک آمریکایی (American Foulbrood)
- بیماری کشنده نوزادان، ناشی از باکتری که وارد بدن لارو میشود.
- در دستگاه گوارش لارو اسپور تشکیل میدهد که منجر به مرگ زودهنگام در مرحله شفیرگی میشود.
- نشانهها: الگوی نامنظم تولد، درپوش سلولهای تغییررنگداده و فرورفته، سوراخدار شدن سلولها.
- باکتری میتواند تا ۵۰ سال در محیط باقی بماند.
ویروس سلول سیاه ملکه (Black Queen Cell Virus)
- بیشتر ملکه را در مراحل لاروی و آغاز شفیرگی هدف میگیرد.
- زنبور آلوده پس از بسته شدن سلول میمیرد و رنگش به قهوهای تا سیاه میگراید.
- از طریق نوزما آپیس منتقل میشود.
سوسک کندو (کوچک و بزرگ)
- از تخم، عسل، نوزاد و گرده زنبور تغذیه میکند.
- درون کندو تخمگذاری میکند.
- لارو سوسک شانهها را میجود و موجب تخمیر عسل میشود.
- آلودگی شدید میتواند به مرگ کلنی یا فرار آن منجر شود.
ویروس لارو کیسه ای (Sacbrood Virus)
- از طریق شهد، آب یا گرده آلوده به لارو منتقل میشود.
- نشانهها: درپوشهای فرورفته یا سوراخدار، نوزادان مرده پراکنده و تغییررنگیافته.
- لارو آلوده پس از بسته شدن سلول میمیرد و به کیسه زرد و پر از مایع تبدیل میشود.
بید مومخوار بزرگ و کوچک
- کلنیهای ضعیف یا دچار استرس را هدف قرار میدهد.
- بیدهای خاکستریرنگی هستند که گاه در یک محل باهم دیده میشوند.
- شانهها را هدف میگیرند و از گرده، موم و بقایای لاروی تغذیه میکنند.
- قابها را تخریب و در آنها پیله سفید میتنند.
نوزما (نوزما آپیس ونوزما سرانا)
- زنبور ملکه، نر و کارگر را درگیر میکند.
- توسط دو گونه انگل ریزاندام (microsporidian) ایجاد میشود.
- نشانهها: وجود اسپور در روده زنبورها، افت جمعیت، تولید عسل پایین، اسهال، تلفات سنگین زمستانی، کاهش سلامت عمومی و افت نوزادان.
مگس براولا (Braula coeca)
- به دهان زنبور میچسبد و از گرده و شهد تغذیه میکند.
- میزبان اصلی آن ملکه است و بر تخمگذاری او اثر منفی میگذارد.
- لارو این مگس، هنگام خروج از پوسته عسل، نمایی ترکخورده بر جای میگذارد.
بیماری لارو گچی (Chalkbrood)
- ناشی از قارچ است.
- عمدتاً لارو زنبور را مبتلا میکند و موجب گرسنگی و مرگ میشود.
- نشانهها : درپوشهای سوراخدار، نوزادان پراکنده.
- لاروهای آلوده پس از بسته شدن میمیرند و با قارچ سفید تا خاکستری پوشیده میشوند.
- بیشتر در کلنیهای تغذیهنشده یا در هوای سرد رایج است.
۲. تغذیه ضعیف زنبورهای عسل
برای بقاء کلنیهای زنبور عسل، دسترسی به منبعی غنی و باکیفیت از غذا ضروری است. فقدان چنین منابعی در منطقه، سلامت زنبورها را تحت تأثیر قرار میدهد. کلنیهای موفق به تنوع گیاهی بالا در سراسر سال نیاز دارند و این برای داشتن زنبورهای سالم حیاتی است.افزایش فضاهای تحت مدیریت شدید (مانند کشتزارهای تجاری) تأثیر منفی بر محیطهای طبیعی زنبورها گذاشته است. شهرنشینی نیز منابع گلدهی را کاهش داده، حالآنکه تعداد زنبورداران شهری بهسرعت در حال افزایش است.
افزونبراین، مناطق کشاورزی تجاری اگرچه ممکن است منابع غذایی فراوانی داشته باشند، اما از نظر تنوع گیاهی فقیرند و زنبورها را در معرض آفتکشها قرار میدهند. این عوامل همگی تهدیدی جدی برای زنبورها هستند و باید در راهبردهای مدیریت تلفیقی آفات در نظر گرفته شوند.
۳. روشهای نادرست زنبورداری
این مورد نیز یکی از عوامل اصلی ایجاد استرس در کلنیهای زنبور عسل محسوب میشود. زنبوردارانی که هنگام پرورش زنبورها تصمیمات آگاهانه نمیگیرند، استرس ناشی از منابع مختلفی مانند آفات و بیماریها را تشدید میکنند.زنبورداران باید در تمام فصول سال بهطور فعال وضعیت آفات و بیماریهای کندو را پایش و مدیریت کنند. همچنین باید اطمینان حاصل کنند که کلنیها به اندازهی کافی و با کیفیت مطلوب، منابع غذایی در اختیار دارند. در صورت نیاز، خصوصاً در دورههای کمبود شهد و گرده، باید غذای مکمل در اختیار کلنیها قرار گیرد. علاوهبر این، کندوها باید در مکانهایی قرار داده شوند که از ورود رانشی آفتکشها در امان باشند.
استراتژیهای مدیریت یکپارچه آفات (IPM)، بر روشهایی از زنبورداری تمرکز دارد که میزان استرس وارد بر کلنیهای زنبور عسل را کاهش میدهند. به این معنا که زنبورداران باید در تمام جنبههای فعالیت خود تصمیمات آگاهانه اتخاذ کنند.
۴. آلودگی و آفتکشها
کشاورزی تجاری و مناطق شهری، زنبورهای عسل در حال چرا را در معرض مواد شیمیایی مضر قرار میدهند. شدت خطر قرارگیری در معرض این مواد به ترکیبات خاص، شیوهی کاربرد، فرمولاسیون و رانش به مناطق غیربرنامهریزیشده بستگی دارد. افزون بر این، فرآوردههای زنبورعسل مانند موم، گرده، عسل و برهموم نیز ممکن است در معرض آلودگی قرار گیرند.
خود زنبورداران نیز هنگام استفاده از مواد شیمیایی برای درمان آفات داخل کندو، خطراتی برای زنبورها ایجاد میکنند. در واقع، بالاترین سطح مواد آلایندهی قابل تشخیص، از محصولاتی ناشی میشود که زنبورداران استفاده میکنند. استفادهی بیش از حد از آنتیبیوتیکها و کنهکشها در کندو، و نیز استفادهی نادرست از محصولات قانونی، بزرگترین خطر را برای زنبورهای عسل به همراه دارد. همچنین، بهکارگیری مواد شیمیایی غیراستاندارد و تأییدنشده، سلامت زنبور عسل را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد.
۵. اقلیم و وضعیت جوی
شرایط جوی و اقلیمی حاکم، یکی از عوامل مهم استرسزای وارد بر کلنیهای زنبور عسل است. این شرایط بر دسترسی کلنیها به منابع غذایی تأثیر مستقیم میگذارد، زیرا دورههای گلدهی تحت تأثیر آبوهوا هستند. یکی از نگرانیهای اصلی، تغییرات بلندمدت اقلیمی ناشی از فعالیتهای انسانی است که بر دسترسی منابع برای زنبورها تأثیر گذاشته و سلامت کلنی را به خطر میاندازد.
ماههای بسیار سرد و مرطوب، حرکت زنبورهای چراگر برای جمعآوری شهد و گرده را محدود میکند. زنبورها به دلیل خیس بودن بالها قادر به پرواز نیستند و این باعث میشود وابستگی بیشتری به ذخایر غذایی اندک داخل کلنی پیدا کنند. همچنین، در دورههای خشکسالی طولانیمدت که ناشی از تغییرات اقلیمی است، مصرف غذا توسط زنبورها افزایش مییابد.
ماههای زمستانی غیرعادی که در آنها دمای هوا بالا میرود، موجب میشود زنبورها فعالیت بیشتری داشته و نوزاد بیشتری تولید کنند. اما در این زمان، منابع غذایی محدود است و کاهش ذخایر زمستانی باعث افزایش مرگومیر زمستانه در کلنیها میشود. در نظر گرفتن شرایط آبوهوایی و اقلیمی، بخشی از راهکارهای عملی مدیریت یکپارچه آفات محسوب میشود که هدف آن، کاهش اثر عوامل خارج از کنترل زنبوردار است.
۶. شکارچیان زنبور عسل
این گروه شامل شکارچیان کوچک و بزرگی است که زنبورهای عسل را هدف قرار میدهند. برخی از مهمترین شکارچیانی که زنبورداران با آنها مواجه میشوند عبارتند از:
- خرسها : وقتی خرسی یک کلنی زنبور عسل را پیدا کند، شببهشب باز میگردد تا از لاروها و عسل تغذیه کند. آنها کندوها را تخریب کرده و خسارت زیادی به زنبوردار وارد میکنند. یادگیری روشهای محافظت از زنبورستان در برابر خرسها ضروری است.
- دامهای بزرگ : مانند گاو، بز، و اسب که اگرچه بهطور مستقیم آفت محسوب نمیشوند، اما ممکن است کندوها را تصادفی واژگون کرده یا باعث تحریک زنبورها و بروز رفتارهای تهاجمی شوند.
- پرندگان : پرندگانی مانند زنبورخوار، توکا، مگسگیر، مرغ مقلد، نوکتیز، چلچله و بسیاری دیگر از زنبورها تغذیه میکنند. برخی حتی ممکن است در پروازهای جفتگیری، ملکه را شکار کنند و موجب خسارت بیشتری شوند.
- وزغها و قورباغهها : این دوزیستان از حشرات، از جمله زنبورهای عسل تغذیه میکنند. آنها شکارچیان عمومی حشراتاند و ممکن است در نزدیکی کندو مستقر شوند و زنبورهای بیدفاع را شکار کنند.
- پستانداران کوچک : مانند راسو، راکون، اپوسوم و دیگران که به کلنی زنبورها حمله میکنند. این حیوانات از زنبورها، ذخایر غذایی و لاروها تغذیه کرده و خسارات سنگینی وارد میکنند.
؛؛ در کنترل این شکارچیان، باید از روشهای پایدار و سازگار با محیط زیست استفاده شود.
رویکرد چهارمرحلهای مدیریت یکپارچه آفات در زنبورداری
در چارچوب مدیریت یکپارچه آفات (IPM)، زنبورداران از یک رویکرد چهارمرحلهای در کنترل آفات بهره میبرند که شامل مراحل زیر است:
۱. تعیین آستانهی اقدام
یعنی پیش از اتخاذ هرگونه اقدام کنترلی علیه آفات، باید آستانهی اقدام مشخص شود. این آستانه، نقطهای است که در آن، جمعیت آفت یا شرایط محیطی به سطحی میرسند که اقدام ضروری میشود. وجود تعداد اندکی آفت، همواره به معنای نیاز به کنترل نیست. زمانی باید اقدام کرد که جمعیت آفت به سطح تهدید اقتصادی برسد و این موضوع باید راهنمای تصمیمگیریهای آتی در خصوص کنترل آفات باشد.
۲. پایش و شناسایی آفات

رویکرد مدیریت تلفیقی آفات (IPM) بر این اصل استوار است که همهٔ حشرات، موجودات زنده و علفهای هرز آفت محسوب نمیشوند و نیاز به کنترل ندارند. برخی از این موجودات بیضرر و برخی دیگر مفید هستند. برنامهها یا استراتژیهای IPM به زنبوردار توصیه میکنند که آفات را بهدرستی پایش و شناسایی کند. این کار اطمینان میدهد که تصمیمات کنترلی بهدرستی و با در نظر گرفتن آستانههای اقدام اتخاذ میشوند. چنین رویکردی تضمین میکند که تصمیمات درستی اتخاذ شده و از مصرف غیرضروری آفتکشها جلوگیری میشود. همچنین در صورت نیاز، از آفتکش مناسب استفاده خواهد شد.
۳. پیشگیری
تمرکز اصلی در مدیریت تلفیقی آفات بر پیشگیری است و نه لزوماً نابودی کامل یک آفت یا انگل. این روش با هدف مدیریت کندوها، فضای سبز، محصولات کشاورزی و فضاهای داخلی به گونهای طراحی شده است که مانع از بروز خطرات جدی ناشی از آفات شود. این هدف ممکن است از طریق روشهای کنترلی کمخطرتر نظیر روشهای زراعی محقق شود، چراکه این روشها هم مؤثر و هم مقرونبهصرفهاند. همچنین برای انسانها، موجودات زندهٔ دیگر و محیط زیست نیز بیخطرتر هستند.
۴. انتهاب روش مناسب کنترل
این مرحلهٔ نهایی در مدیریت تلفیقی آفات است که در آن روش مناسب کنترل انتخاب میشود و سایر عوامل نیز در نظر گرفته میشوند. در این مرحله، روشهای مؤثرتر و کمخطرتر در اولویت قرار دارند، مانند استفاده از فرمونها برای اختلال در جفتگیری، وجین، تلهگذاری و غیره. اگر مشخص شود این روشها نتیجهٔ لازم را نمیدهند، از روشهای کنترل مکمل نیز استفاده میشود؛ این ممکن است شامل استفاده از آفتکشهای غیر اختصاصی به عنوان آخرین راهحل باشد.
استراتژیهای مدیریت تلفیقی آفات در زنبورداری
این استراتژیها عمدتاً شامل روشهای پیشنهادی برای کنترل آفات، انگلها و بیماریها در زنبورداری هستند و شامل موارد زیر میباشند:
۱. کنترل ژنتیکی
همانطور که از نام آن پیداست، این نوع کنترل شامل راهکارهایی است که ژنتیک آفت را هدف قرار میدهند. این روش شامل استفاده از افراد نازا یا ناسازگار برای کاهش یا حذف کامل جمعیت آفت میباشد. چنین روشی در برنامهٔ ریشهکنی کرمپیچیده (Screwworm) در اوایل دههٔ ۱۹۳۰ استفاده شد و موفقیتآمیز بود. این آفت در آن زمان تهدید بزرگی محسوب میشد و از بافت زندهٔ جانوران خونگرم در بیشتر مناطق آمریکای مرکزی، مکزیک و ایالات متحده تغذیه میکرد. دانشمندان وزارت کشاورزی آمریکا (USDA) ایدهٔ رهاسازی نرهای نازا را بهجای استفاده از آفتکشها ارائه کردند که در حذف این آفت بسیار مؤثر واقع شد.
در سال ۱۹۹۷ ملکههایی که به کنه واروآ مقاوم بودند، از روسیه به ایالات متحده وارد شدند تا با این کنه مقابله شود. این ملکهها همچنین تا حدودی نسبت به سوسک کندوی کوچک نیز تحمل نشان دادند. استفاده از زنبورهای بهداشتی حساس به واروآ نیز در کاهش کنهها در ایالات متحده مؤثر واقع شده است.
از آنجا که همهٔ زنبورداران توانایی تهیهٔ نژاد مقاوم به کنه را ندارند، استفاده از زنبورهای محلی توصیه میشود، زیرا آنها با شرایط اقلیمی منطقه سازگار شدهاند و نگهداری از آنها آسانتر است، چراکه با محیط و تهدیدات آن آشنا هستند.
علاوه بر این، پایش مداوم واکنشهای کلنی به آلودگیهای آفتی میتواند سرنخهایی دربارهٔ روشهای مؤثر ارائه دهد. برای نمونه، کلنیهایی که در برابر کنه آسیبپذیرترند، میتوانند با وارد کردن یک ملکهٔ بهداشتی یا محلی تقویت شوند. همچنین میتوان در صورت توانایی مالی، نژاد مقاوم به واروآ تهیه کرد.
۲. کنترل بیولوژیکی
این روشها شامل استفاده از حشرات و عوامل بیماریزای مفید برای کنترل ایمن آفات در زنبورداری هستند. از جمله اقدامات موفق گذشته میتوان به استفاده از محصولات باکتری Bacillus thuringiensis برای کنترل بید موم اشاره کرد.
کرم های خاکی با نام علمی Heterorhabditis indica نیز در ایالات متحده برای کنترل سوسک کوچک کندو با موفقیت به کار رفتهاند. این کرم ها سوسک را در مرحلهای که وارد خاک میشود تا شفیره شود، هدف قرار میدهند. مورچههای آتشین (Solenopsis invicta) نیز برای کنترل بید موم در شانهای ذخیره شده بهکار رفتهاند. این مورچهها همچنین سوسکهای کوچک را هدف قرار میدهند.
انتخاب زنبورهای نژاد برتر که توانایی تحمل بیماریها و کنهها را دارند، نیز به کاهش جمعیت کنهها و بیماریها کمک میکند و میزان بقای کلنیهای پرورشی را افزایش میدهد.
۳. انتخاب زیستگاه مناسب
زنبورهای عسل پیش از انسانها در طبیعت وجود داشتهاند؛ بنابراین زنبورداران میتوانند از شیوهٔ بقا و انتخاب لانهٔ طبیعی آنها درس بگیرند. زنبورهای وحشی اغلب سوراخهای درختان و شکافهای صخرهها را برای زندگی انتخاب میکنند، زیرا این زیستگاهها بار آلودگی کنهای کمتری دارند.
مطالعاتی دربارهٔ انتخاب لانه توسط زنبورهای وحشی انجام شده و اگرچه انسان نمیتواند شرایط آن را بهطور کامل شبیهسازی کند، اما میتوان برخی عناصر مثبت آن را در کندوهای مصنوعی وارد کرد. از جملهٔ این عناصر میتوان به استفاده از حفرههای کوچکتر، اجازه به زنبورها برای ساختن شان طبیعی، اجازه به آنها برای بچهدهی و فراهم کردن امکان تولید برهموم اشاره کرد.
۴. کنترل فیزیکی
زنبورداران در زمینهٔ کشف راهکارهای مؤثر برای مقابله با آفات و انگلهای رایج کندو بسیار خلاق عمل کردهاند. مشخص شده است که برخی از آفات زنبورداری تحت تأثیر عوامل فیزیکی مانند گرما، سرما، نور، صدا، دیاکسید کربن، تهویه و رطوبت قرار میگیرند. این عوامل بر فعالیت و بقاء آفات تأثیر میگذارند و میتوان از آنها برای کاهش جمعیت آفات بهره گرفت.
برای مثال، یکی از روشهای رایج برای کنترل بید موم و سوسک کندوی کوچک در شانهای نر ذخیرهشده، استفاده از دمای انجماد است. کنه واروآ نیز نسبت به گرما حساس است و در معرض آفتاب قرار دادن کندو میتواند به کاهش جمعیت آن کمک کند. همینطور، آفتاب باعث کاهش جمعیت سوسک کندوی کوچک میشود، زیرا این سوسکها برای رشد به خاک مرطوب نیاز دارند و خاک خشک چرخهٔ زندگی آنها را مختل میکند. همچنین میتوان از نور و تهویه برای مقابله با بید موم در شانهای نر استفاده کرد.
۵. کنترل مکانیکی
کنترل مکانیکی بخشی از راهکارهای کاربردی و توصیهشده در مدیریت تلفیقی آفات محسوب میشود. این روش شامل استفاده از ابزارهای مکانیکی متنوعی است که به کنترل جمعیت آفات در محدودهٔ قابلتحمل کمک میکنند.
برای نمونه، سوسک کندوی کوچک را میتوان با روشهایی نظیر له کردن با دست، تلهگذاری یا مکش از بین برد. برای کنه واروآ نیز استفاده از کفپوشهای توریشکل توصیه شده است که باعث افتادن کنهها به خارج از کندو شده و مانع بازگشت آنها به داخل میشود.
همچنین، قطع و حذف نوزادان نر کمک میکند جمعیت کنه واروآ کاهش یابد، چراکه کنهها برای رشد و تکثیر، نوزادان نر را ترجیح میدهند. با حذف این نوزادان، کنهها همراه با تخم و نوزادان خود از کندو حذف میشوند.
۶. پایش یا بررسی میدانی
این بخش شامل مطالعه و درک زیستشناسی و رفتار آفات زنبور عسل است. این کار میتواند بدون نیاز به استفاده از روشهای شیمیایی، کنترل مؤثری ایجاد کند. آفات زنبور عسل دارای چرخهٔ زندگی فصلی و قابل پیشبینی هستند. با پایش دقیق آنها، زنبوردار میتواند بهترین زمان و روش کنترل را مشخص کند. برنامههای کنترل باید با توجه به فصولی که آفات بیشترین فعالیت را دارند، تنظیم شوند.
کنهها و سایر آفات خونسرد هستند و رشد آنها به دما وابسته است، هرچند استثناهایی مانند بید موم وجود دارد که از محیط گرم دوری میکند و در زمستان رشد آن کند میشود.
در مورد کنه واروآ، میتوان از روشهای پایش مانند تختههای تشخیص، شستوشو با الکل و سایر روشها برای پایش و کنترل آن در طول فصل استفاده کرد. سطح آلودگی قابلقبول کنه واروآ نیز تعیین شده و میتوان از آن به عنوان راهنما بهره گرفت.
۷. کنترلهای فرهنگی
این اقدامات در درجهٔ اول شامل روشهایی برای کاهش استرس و افزایش سلامت زنبورهای عسل هستند. این موضوع از انتخاب محل کندو آغاز میشود؛ مکانی که هم از نظر پوشش گیاهی غنی باشد و هم در برابر مزاحمت یا تهاجم احتمالی ایمن باشد.
کنترل فرهنگی همچنین شامل تصمیمات مدیریتی مانند تعویض ملکه، تقسیم یا ادغام کندوها برای تغییر در جمعیت نوزادان و جمعیت کنههاست. شکستن چرخهٔ تولید نوزادان نیز میتواند به مقابله با بیماریهایی که نوزادان را هدف قرار میدهند کمک کند.
مزایای مدیریت تلفیقی آفات
مزایا :
- راهحلی پایدار و بادوام
- استفادهٔ حداقلی از مواد شیمیایی
- مقرونبهصرفه
- کاهش آلودگی محصولات کندو
- کاهش تماس زنبوردار با مواد شیمیایی مضر
معایب :
- نیازمند صرف وقت و تعهد بیشتر
- نیاز به ترکیب چندین استراتژی برای موفقیت
جمعبندی
مدیریت تلفیقی آفات (IPM) یک راهبرد جامع برای مقابله با آفات، انگلها و بیماریها در زنبورداری است. این روش، رویکردی باز دارد که به زنبورداران امکان میدهد در مواجهه با دشمنان زنبورها، راهکارهای خلاقانه و ترکیبی بهکار گیرند. IPM همچنین در زمینههای دیگر مانند باغبانی یا مراقبت از حیوانات خانگی نیز کاربرد دارد. استراتژیهای IPM به شناسایی، پایش و اعمال درمانهای سنجیده کمک میکند که هم به نفع میزبان، هم به سود زنبوردار و هم حافظ محیط زیست هستند.

از همراهی شما سپاسگزاریم و امیدواریم مطالعه این مقاله برایتان سودمند و لذتبخش بوده باشد. برایتان آرزوی موفقیت داریم. 💐
اگر در خصوص مدیریت تلفیقی آفات تجربه یا نظر خاصی دارید لطفا جهت بهره برداری دیگران آنرا در قسمت دیدگاه ها به اشتراک بگذارید.
ترجمه مقاله توسط مرکز تخصصی زنبورداری و پرورش ملکه ارجان صورت گرفته است.
