نقش عفونتهای ویروسی در سلامت و عملکرد ملکه زنبور عسل
ملکه زنبورعسل نقش مرکزی در کندو دارد؛ وظیفه تولید تخم و ترشح فرمونهایی را بر عهده دارد که انسجام اجتماعی کلنی را حفظ میکنند. در میان بسیاری از تنشهای محیطی، ویروسها یکی از مهمترین عوامل تهدیدکننده سلامت و توان باروری ملکه به شمار میروند. ویروسها راهبردهای گوناگونی برای آلوده کردن ملکهها تکامل دادهاند؛ این آلودگیها یا از طریق انتقال عمودی از والدین ملکه و یا بهصورت افقی از طریق کارگران و نرهایی که ملکه در دوران رشد، جفتگیری یا زمان تولیدمثل با آنها در تماس است، انجام میشود.
تاکنون بیش از سی نوع ویروس از زنبورهای عسل شناسایی شدهاند، اما فقط مطالعات اندکی درباره بیماریزایی و تأثیر مستقیم این ویروسها بر ویژگیهای ظاهری ملکه انجام شده است. نبود نشانههای آشکار ویروسی و چالشهای عملی در مطالعه این موضوعات از جمله دلایل کمبود تحقیقات در این زمینهاند. هدف ما تحریک پژوهشهای جدید و توسعه رویکردهای روششناختی نوین است. برای روشن ساختن این چالشها، مطالعهای درباره اثرات غیرکشنده ویروس فلج حاد اسرائیلی ارائه میدهیم که به نتایج نامشخصی منجر شد. در پایان، مهمترین ملاحظات روششناختی و رویکردهای نوین برای بررسی تعاملات بین ویروسهای زنبورعسل و سلامت ملکه را بررسی میکنیم.
میزان بالای تلفات کلنیهای زنبورعسل نیازمند پژوهشهایی است که همه عوامل مؤثر بر بحران سلامت زنبورها را شناسایی کنند. یکی از عوامل احتمالی ضعف و مرگ کلنیها که اغلب از سوی زنبورداران گزارش میشود، «کیفیت پایین ملکه» است. ملکه عضوی حیاتی در کلنی زنبورعسل محسوب میشود و وظایف اصلی او شامل تولید انبوه تخم و ترشح فرمونهایی است که انسجام اجتماعی را در کندو حفظ میکنند.
کیفیت ملکه، افزون بر ویژگیهای ژنتیکی، تحتتأثیر وضعیت سلامت و توان تولیدمثل او قرار دارد که خود به مراقبت زنبورهای پرستار در زمان رشد لارو ملکه، سلامت و باروری حدود پانزده زنبور نری که با او جفتگیری میکنند، و میزان رسیدگی زنبورهای کارگر پس از جفتگیری بستگی دارد. در عین حال، سلامت و توانایی باروری ملکه تأثیر مستقیمی بر سلامت، پویایی و نیروی زندگی کلنی تحت رهبری او دارد. در بسیاری از موارد، مرگ یا ناکارآمدی ملکه به نابودی کل کلنی منجر میشود، بهویژه در فصلهای غیرتولمثلی.
با آنکه گمان میرود ملکه بهواسطه سازوکارهای ایمنی اجتماعی درون کلنی محافظت میشود، در دورههای مختلف زندگی در معرض تنشهای محیطی گوناگونی قرار دارد که میتوانند بر سلامت و کیفیت او تأثیر منفی بگذارند. از همان ابتدا، شرایط محیطیای که والدین ملکه تجربه کردهاند، میتوانند از طریق واکنشهای تنشی میاننسلی بر ملکه تأثیرگذار باشند. همچنین، عوامل تنشزای محیطی در دوران رشد، از جمله عوامل زیستی یا غیرزیستی در محیط کلنی یا حتی کیفیت و کمیت ژل رویالی که ملکه دریافت میکند، ممکن است او را تحتتأثیر قرار دهند.
پس از بلوغ، ملکه ممکن است طی پروازهای جفتگیری و پس از آغاز تخمگذاری در کلنی با انواع تنشها روبهرو شود. این تنشها میتوانند بقای ملکههای در حال رشد را بهشدت کاهش دهند و روند بیرون آمدن آنها از حجره را مختل کنند. همچنین، تنشهای محیطی ممکن است باعث آسیب به ساختار و عملکرد دستگاه تولیدمثل، کاهش تخمگذاری، کاهش تحرک و تغییر در رفتار ملکه شوند و حتی بسامد جفتگیری او را کاهش دهند. در سطح مولکولی، تنشهای محیطی میتوانند بر فعالیت آنزیمهای دفع مواد خارجی، مقابله با استرس اکسیداتیو و سمزدایی تأثیر گذاشته و توان ایمنی ملکه را کاهش دهند و در نتیجه، او را در برابر بیماریها آسیبپذیرتر کنند. عوامل بیماریزای زیستی مانند ویروسها و نوزما نیز میتوانند از طریق جفتگیری منتقل شوند و به عفونت ملکه و افزایش احتمال تعویض او منجر شوند.
در میان عوامل گوناگون تنشزای محیطی، ویروسها یکی از مهمترین تهدیدات در دورههای مختلف زندگی ملکه به شمار میروند. ویروسها انگلهای اجباری درونسلولی هستند که راهبردهای متعددی برای تغییر محیط سلولی میزبان و بهرهبرداری از عملکرد آن تکامل دادهاند. در این مقاله، ابتدا مروری بر پژوهشهای موجود درباره عفونتهای ویروسی در ملکهها خواهیم داشت و سپس یکی از مطالعات خود درباره اثرات ویروس فلج حاد اسرائیلی در ملکهها را توصیف میکنیم. در این مطالعه که به نتایجی نامشخص درباره اثرات احتمالی این ویروس بر جذابیت ملکه و ایمنی میاننسلی منجر شد، چالشهای موجود در تحقیق تجربی درباره اثرات فنوتیپی ویروسها بر ملکههای زنبورعسل را بررسی میکنیم.
شاید دوست داشته باشید مقاله ” علائم و تشخیص ویروس سیاه شدن سلول ملکه ” را نیز مطالعه کنید

شیوههای انتقال ویروس به ملکه زنبور عسل
شناخت مسیرها و جهتگیری انتقال ویروسها، نخستین گام ضروری برای درک اثرات و همهگیرشناسی یک عامل بیماریزا به شمار میرود، زیرا شیوه انتقال تأثیر مستقیمی بر میزان شیوع و شدت بیماریزایی ویروسها دارد. شدت بیماریزایی در این متن به معنای «توان ایجاد بیماری در یک موجود زنده یا میزان بیماریزایی در یک گونه یا گروه خاص» در نظر گرفته شده است.
به طور کلی، انتقال افقی معمولاً به شکلگیری انواعی از ویروس منجر میشود که از شدت بیماریزایی بیشتری برخوردارند و بر بقای میزبان تأثیر منفی دارند. در مقابل، انتقال عمودی به بقای میزبان و تولیدمثل او وابسته است؛ بنابراین، معمولاً با کاهش شدت بیماریزایی همراه است تا امکان ماندگاری طولانیمدت ویروس در جمعیت میزبان فراهم شود. این رابطه زمانی پیچیدهتر میشود که یک ویروس از مسیرهای متعدد انتقال یابد و گسترش خود را تسهیل کند.
انتقال عمودی از طریق تخمها و اسپرم ذخیرهشده، انتقال افقی از طریق تغذیه دهانی، ترشحات غددی، تماس مستقیم بدنی و ناقلان، یا انتقال از راه جفتگیری. به همین ترتیب، ملکههای زنبورعسل میتوانند از همان آغاز رشد از طریق اسپرم یا تخمدان آلوده به ویروس، مبتلا شوند. بررسیهای همزمان ملکهها و تخمهای آنها نشان دادهاند که بسیاری از ویروسهایی که در ملکهها شناسایی میشوند، مانند ویروس تغییرشکلدهنده بال، ویروس لارو کیسهای، ویروس سیاه شدن سلول ملکه و ویروس کشمیری زنبور، در تخمها نیز حضور دارند. همچنین، ویروسهایی مانند ویروس فلج مزمن، ویروس فلج حاد، ویروس فلج حاد اسرائیلی و ویروس دریاچه سینا نیز در تخمهای زنبور شناسایی شدهاند که نشان میدهد این ویروسها نیز میتوانند بهصورت عمودی منتقل شوند.
در اغلب موارد، شیوع ویروسها در تخمها بهطور چشمگیری در کلنیها و جمعیتهای مختلف متفاوت است. اگرچه بیشتر نمونههای تخم بررسیشده تنها حاوی یک نوع ویروس هستند (معمولاً ویروس تغییرشکلدهنده بال، لارو کیسهای یا سیاه شدن سلول ملکه)، آلودگی همزمان به چند نوع ویروس نیز در تخمهای زنبورعسل رایج است. هر تخم بارور و آلوده به ویروس این قابلیت را دارد که به ملکهای تبدیل شود که در سراسر طول عمر خود حامل ویروس باشد و آن را بهصورت عمودی منتقل کند. با این حال، اطلاعات کمتری درباره شدت بیماریزایی ویروسهایی که از طریق تخم منتقل میشوند در دسترس است.
چالشهای مطالعه اثرات ویروسها بر سلامت ملکه زنبورعسل
مطالعات درباره اثرات مستقیم ویروسها بر ملکههای زنبورعسل با چالشهای گوناگونی روبهروست. نخستین مانع، نبود نشانههای آشکار بیماری در ملکههاست. برخلاف زنبورهای کارگر یا نر که ممکن است علائم قابل مشاهدهای مانند تغییر شکل بال یا فلج شدن داشته باشند، ملکهها معمولاً ظاهر سالمی دارند، حتی اگر به شدت آلوده باشند.
این مسئله باعث شده است که میزان توجه پژوهشگران به بررسی بیماریزایی ویروسها در ملکهها محدود شود. دومین مشکل، دشواری فنی در طراحی آزمایشهایی است که بتوانند اثرات ویروس را بهطور جداگانه از سایر عوامل محیطی بررسی کنند. زنبورهای کارگر، نرها، غذارسانی، ژنتیک و شرایط کلنی همگی میتوانند بر سلامت ملکه تأثیر بگذارند و جداسازی اثر ویروس از این عوامل، نیازمند طراحیهای آزمایشگاهی دقیق و کنترلشده است.
برای درک بهتر این دشواریها، مطالعهای را درباره اثرات ویروس فلج حاد اسرائیلی بر ملکهها انجام دادیم. هدف ما بررسی این بود که آیا این ویروس میتواند جذابیت ملکه برای زنبورهای کارگر را کاهش دهد و آیا ممکن است نوعی ایمنی میاننسلی در برابر ویروس ایجاد شود یا خیر. در این آزمایش، تخمهای تلقیحشده از ملکههای آلوده به ویروس فلج حاد اسرائیلی جمعآوری و بهصورت مصنوعی پرورش داده شدند. پس از بلوغ، ملکهها در شرایط کنترلشده نگهداری و با گروههایی از زنبورهای کارگر مواجه شدند تا واکنش رفتاری کارگرها نسبت به آنها ارزیابی شود. همچنین تخمهای آنها برای بررسی وجود ویروس مورد آزمون قرار گرفتند.
نتایج این مطالعه نامشخص و متغیر بود. در برخی موارد، زنبورهای کارگر نسبت به ملکههای آلوده رفتار متفاوتی نشان دادند، اما در بسیاری از موارد تفاوتی مشاهده نشد. بررسی تخمهای تولیدشده نیز در برخی نمونهها حضور ویروس را نشان داد و در برخی دیگر نه. این یافتهها نشان دادند که اثرات ویروس بر رفتار و انتقال آن ممکن است بسیار پیچیده و وابسته به عوامل متعدد باشد. همچنین ممکن است بینفردی، جمعیتی یا ژنتیکی در واکنش به ویروس تفاوتهایی وجود داشته باشد که هنوز بهدرستی درک نشدهاند.
یکی دیگر از چالشها، نبود روشهای استاندارد و حساس برای سنجش کمّی ویروس در ملکههاست. اغلب روشهای موجود برای زنبورهای کارگر طراحی شدهاند و ممکن است برای ملکهها دقت لازم را نداشته باشند، بهویژه وقتی میزان ویروس پایین یا پراکندگی آن در بافتها نامتوازن باشد. علاوه بر آن، وجود ویروس در تخم یا بدن ملکه لزوماً به معنای فعال بودن آن ویروس یا تأثیرگذاریاش بر فنوتیپ ملکه نیست.
با توجه به این محدودیتها، ما پیشنهاد میکنیم که رویکردهای نوین و میانرشتهای برای مطالعه اثرات ویروسها بر ملکهها توسعه یابد. بهعنوان مثال، استفاده از روشهای دقیق مولکولی برای سنجش بیان ژن، آنالیز رفتاری دقیق، تصویربرداری زیستی، و مطالعه دستگاه ایمنی ملکهها میتواند اطلاعات ارزشمندی فراهم آورد. همچنین بررسی جمعیتهای طبیعی در کنار مطالعات آزمایشگاهی میتواند به روشن شدن اثرات بلندمدت ویروسها بر کلنی و موفقیت تولیدمثلی ملکهها کمک کند.
مطالعات مختلف نشان دادهاند که ویروسهای با بیماریزایی شدید، مانند ویروسهای موجود در مجموعه AKI، به ندرت در ملکههای جوان و جفتگیرینشده شناسایی میشوند، اما گاهی در ملکههای مسنتر با تیتر پایین ویروسی یافت میشوند. این الگو ممکن است به این دلیل باشد که ویروسهای شدیداً بیماریزا معمولاً باعث مرگ زنبورهای پرستار میشوند و بنابراین بهندرت به ملکههای در حال رشد منتقل میگردند.
افزون بر آن، این ویروسها ممکن است بهسرعت ملکههای جوان آلوده را از بین ببرند. احتمال دیگر این است که ملکههای مسنتر از طریق تماس فیزیکی آلوده شوند، که در این صورت عفونت ممکن است ضعیفتر و با شدت کمتری باشد. همچنین، ممکن است این ویروسها بیشتر در ملکههای مسنتر دیده شوند، زیرا عفونتهای پنهان که در ابتدا زیر آستانه تشخیص قرار دارند، با افزایش سن به سطح قابل شناسایی برسند.
در مقابل، ویروسهایی با شدت بیماریزایی کمتر مانند ویروس تغییر شکلدهنده بال ، ویروس لارو کیسه ای و ویروس سلول سیاه ملکه بهراحتی در ملکههای جوان و جفتگیرینشده شناسایی میشوند و شیوع و تیتر آنها معمولاً با افزایش سن به سطح قابلتوجهی میرسد، بدون آنکه باعث مرگ یا حذف ملکه شوند.
تاکنون چند ویروس از جمله دفرمه کننده بال زنبور، لارو کیسه ای و ویروس فلج حاد زنبور در لاروها یا شفیرههای ملکه شناسایی شدهاند، اما آشکارترین علائم بیماریزایی ویروسی در مرحله رشد مربوط به ویروس سیاه شدن سلول ملکهاست، که بهعنوان شایعترین علت مرگ لاروهای ملکه شناخته میشود. عفونت با سیاه شدن سلول ملکه رشد را در مراحل مختلف متوقف کرده، به ظاهر زرد و رنگپریده منجر میشود و پوست لارو حالت کیسهای پیدا میکند. پس از مرگ، لارو بهتدریج سیاه شده و سلول ملکه ظاهری تیره و روغنی پیدا میکند. در مقابل، ملکههای بالغ علائم ظاهری بیماری ندارند، حتی اگر حاوی تیترهای بالای ویروس سیاه شدن سلول ملکهباشند.
علائم بالینی مشخصی برای برخی ویروسها مانند ویروس فلج مزمن زنبور و دفرمه کننده بال زنبور در ملکهها مورد مطالعه قرار گرفته است. حتی در شرایطی که ملکهها ظاهراً سالماند، کلنیها ممکن است بر اثر عفونت با فلج مزمن زنبور فروبپاشند. تلقیح، تغذیه و آلودهسازی سطحی ملکهها با فلج مزمن زنبور میتواند به لرزش پاها، گشودگی و جداشدگی بالها و گاهی شکمهای متورم پر از همولنف و کیسههای عسلی متسع منجر شود.
علائم پاتولوژیک دفرمه کننده بال زنبور در ملکهها معمولاً محدود به کلنیهایی است که دارای جمعیت فراوان کنه واروآ و در نتیجه تیتر بالای ویروس دفرمه کننده بال زنبور هستند. در این شرایط، ملکهها ممکن است دارای بالهای ناقص و تخمدانهای تحلیلرفته باشند، اگرچه همبستگی مشخصی میان تیتر دفرمه کننده بال زنبور و تخریب تخمدان مشاهده نشده است. همچنین، مشخص شده که عفونت دفرمه کننده بال زنبور با کاهش تعداد اسپرمهای ذخیرهشده در ملکهها همبستگی منفی دارد، که ممکن است منجر به تعویض ملکه شود.

مطالعه موردی درباره اثرات ویروس فلج حاد اسرائیلی بر ملکه و تحریک ایمنی بیننسلی
در راستای گسترش دانش ما درباره اثرات زیرآستانهای (غیربیماریزا) عفونتهای ویروسی بر ملکههای زنبورعسل، مطالعهای انجام شد تا این دو فرضیه مورد بررسی قرار گیرند: اول، اینکه عفونت ویروسی ممکن است از جذابیت ملکه بکاهد؛ و دوم، اینکه فرزندان ملکههای در معرض ویروس، به دلیل اثر تحریک ایمنی بیننسلی، بقای بیشتری در برابر همان ویروس از خود نشان میدهند. با اینکه نتایج این مطالعه قطعی نبودند، آن را برای نشان دادن رویکردهای بالقوه و نوآوریهای روششناختی مورد نیاز برای پیشرفت کلی در درک اثرات ویروسها بر میزبان زنبورعسل بیان میکنیم.
فرضیه کاهش جذابیت ملکه بر اساس یافتههایی شکل گرفته است که نشان میدهند عفونت ویروسی میتواند الگوی هیدروکربنهای کوتیکولی را تغییر دهد، که منجر به شناسایی و حذف افراد بیمار توسط زنبورها میشود. تعاملات میان ملکه و زنبورهای کارگر توسط ملکه تعدیل میشود تا از خود در برابر کارگران آلوده به ویروس فلج حاد اسرائیلی محافظت کند. با این حال، مشخص نیست که آیا ویروسها میتوانند رفتار کارگران را نسبت به ملکههای آلوده تغییر دهند یا نه.
فرضیه دوم درباره فواید بقای بیننسلی در اثر تماس قبلی با ویروس، با یافتههایی درباره تحریک ایمنی علیه بیماریهای باکتریایی در زنبورعسل پشتیبانی میشود. ویروس فلج حاد اسرائیلی میتواند تغییرات قابلتوجهی در الگوهای متیلاسیون DNA و بیان ژنها در زنبورهای کارگر آلوده ایجاد کند، که ممکن است بر سطح پروتئینها و پاسخ عملکردی به عفونت تأثیر بگذارد. بنابراین، این احتمال وجود دارد که سازوکارهای دفاعی القایی علیه ویروسها در زنبورهای عسل وجود داشته باشد که بتوان از آنها برای تحریک ایمنی در نسل بعدی در برابر ویروس فلج حاد اسرائیلی بهره گرفت. گزارشهایی از تحریک ایمنی علیه ویروسها در سایر حشرات وجود دارد، اما تاکنون دادهای درباره زنبورعسل منتشر نشده است.
برای انجام این پژوهش، ملکههای آزمایشی با استفاده از روشهای استاندارد پرورش ملکه از کلنیهای ظاهراً سالم تولید شدند. پس از جفتگیری و آغاز تخمگذاری، برخی از این ملکهها با ویروس فلج حاد اسرائیلی تلقیح شدند و برخی دیگر تحت درمان ساختگی (شاهد) قرار گرفتند. چند روز پس از درمان، جذابیت ملکههای آلوده و شاهد از طریق ثبت انتخاب رفتاری زنبورهای کارگر در دستگاه دو انتخابی بو (اولفاکتومتر دوطرفه) مقایسه شد . ). پس از انجام آزمونهای ترجیح رفتاری، ملکههای آلوده و شاهد به کلنیهای خود بازگردانده شدند تا فرزندان کارگر تولید کنند. این کارگران سپس در شرایط آزمایشگاهی برای بقا پس از تلقیح سطحی با ویروس فلج حاد اسرائیلی مورد آزمون قرار گرفتند. در پایان مطالعه، تیتر ویروسی ملکههای باقیمانده با استفاده از روش PCR کمّی بررسی شد.
ترجیح رفتاری زنبورهای کارگر میان ملکه شاهد و ملکه آلوده به ویروس فلج حاد اسرائیلی در جفتهای آزمایشی متفاوت بود (شکل ۱). برخلاف پیشبینی ما، تنها در یکی از جفتها ترجیح رفتاری معناداری ثبت شد، آن هم به نفع ملکه آلوده به ویروس فلج حاد اسرائیلی. در سایر آزمایشها، در پنج مورد زنبورهای کارگر بیشتر به سمت ملکه آلوده رفتند، در چهار مورد ملکه شاهد را ترجیح دادند، و در دو مورد نیز هیچ ترجیح مشخصی وجود نداشت.
ملکهها بهعنوان عاملی مرکزی در سلامت زنبورعسل شناخته میشوند و در نتیجه، بهویژه در ارتباط با بیماریهای ویروسی، توجه فزایندهای به آنها معطوف شده است. با بهرهگیری از توالییابی نسل جدید، ویروسهای بسیاری در زنبورهای عسل شناسایی شدهاند، اما دانش ما درباره پراکنش، مسیرهای انتقال و بیماریزایی آنها در ملکهها هنوز محدود است. علائم بیماری در ملکهها با کارگرها متفاوت است: ویروسها اغلب علائم ظاهری در ملکه ایجاد نمیکنند، احتمالاً برای آنکه انتقال خود را تسهیل کنند. با این حال، برخی عفونتهای آشکار که عملکرد ملکه را مختل میکنند، همانطور که پیشتر بحث شد، مستند شدهاند.
مطالعات کنونی عمدتاً بر شناسایی و انتقال ویروسها متمرکز شدهاند و انتظار میرود که بهزودی پیشرفت چشمگیری در درک اپیدمیولوژی ویروسی در زنبورعسل حاصل شود. بهویژه مطالعات بیشتری برای روشن کردن اثرات ظریف ویروسها و پاسخ به این پرسش که چه عواملی موجب بروز علائم آشکار بیماریهای ویروسی در زنبورعسل میشوند، مورد نیاز است. بهنظر میرسد که اثرات زیربالینی و علائم بیماری، در زنبورعسل بهصورت اختصاصی برای هر جنسیتی (نقش اجتماعی) ظاهر میشوند و از اینرو، نیازمند مطالعات ویژه بر روی ملکهها، با وجود دشواریهای موجود هستند.

به امید آنکه موجب توسعه روششناسی شده و به دیگر پژوهشگران در طراحی آزمایشهای لازم کمک کنیم، مطالعه موردی خود را توصیف کردیم، زیرا دشواریهای بسیاری را که در این زمینه وجود دارد، روشن میسازد. دو مشکل اصلی در مطالعه ما این بود که ملکههای شاهد (تحت درمان ساختگی) در پایان آزمایش حاوی ویروس فلج حاد اسرائیلی بودند و تنها دو ملکه از میان ملکههای تلقیحشده با ویروس فلج حاد اسرائیلی، تیتر بالای مورد انتظار از این ویروس را نشان دادند. برای هر دو نتیجه، چندین توضیح ممکن وجود دارد.
با وجود آنکه همه ملکهها از یک کلنی ظاهراً سالم گرفته شده بودند، ممکن است ویروس فلج حاد اسرائیلی در سطحی پایینتر از آستانه شناسایی در آنها وجود داشته و تیتر آن تحت تأثیر استرس آزمایش یا عوامل محیطی افزایش یافته باشد. یا اینکه ملکهها ممکن است پیش از شروع آزمایش، در کندوهای خود آلوده شده باشند، که این احتمال وجود دارد در جریان جفتگیری طبیعی یا در نتیجه اشتراک زنبورستان آزمایشی با ملکههای آلوده رخ داده باشد. جداسازی زنبورستانهای ملکههای آلوده و شاهد میتوانست خطر آلودگی در گروه کنترل را کاهش دهد، اما در عین حال ممکن بود تفاوتهای مخدوشکننده دیگری میان گروههای آزمایشی ایجاد کند.
فقدان تیتر بالای ویروس فلج حاد اسرائیلی در ملکههای تلقیحشده ممکن است نشان دهد که روش تلقیح در این مورد خاص ناکارآمد بوده، هرچند آزمایشهای مقدماتی برای اطمینان از کارایی روش انجام شده بود. از سوی دیگر، این احتمال وجود دارد که بیشتر ملکههای بازمانده موفق شدهاند تا پایان آزمایش عفونت ویروس فلج حاد اسرائیلی را تا سطحی پایین پاکسازی کنند. میزان ویروس و پویایی زمانی پاسخ ایمنی، از دغدغههای مهم در مطالعات ویروسهای زیربالینی هستند. یک روش کلیدی برای انجام اینگونه مطالعات و گردآوری دادههای قطعیتر در آینده، استفاده از تکنیکی است که امکان پایش تیتر ویروس در افراد زنده را در طول آزمایش فراهم کند. نمونهگیری از مدفوع و تخم پیشنهاد شده است، اما در مورد مدفوع، دفع منظم به سختی قابل القا است. ما رویکردی مشابه با پایش ویروس در مهرهداران (در مقیاسی بسیار کوچکتر) را مدنظر داریم. نمونههای بسیار کوچک همولنف برای آزمون RT-qPCR کافی خواهند بود، که حتی امکان اجرای آن در سطح سلول منفرد نیز وجود دارد. افزون بر آن، چنین تکنیکی میتواند برای پیشغربالگری تمام افراد در یک مطالعه، نه تنها برای ویروس هدف، بلکه برای سایر بیماریهایی که ممکن است بر اثر درمان سایه بیندازند، بسیار مفید واقع شود.
مطالعاتی که بر ملکههای زنبورعسل در شرایط طبیعی تمرکز دارند، بهطور ذاتی دارای حجم نمونه محدود هستند، زیرا هر ملکه نیازمند نگهداری یک کلنی کامل است. در مطالعه ما، این محدودیت منجر به استفاده مکرر از چند ملکه شاهد شد. این نوع شبهتکرار آماری، امکان انجام تحلیلهای آماری کلی را از بین برد، که میتوان با برنامهریزی دقیق منابع موردنیاز و پرورش حدود ۵۰ درصد ملکههای اضافی برای جایگزینی ملکههایی که پیش از تکمیل آزمایش میمیرند، از آن جلوگیری کرد.
همچنین حجم نمونه پایین در آزمونهای ترجیح رفتاری جفتهای ملکه، قدرت آماری آنها را محدود کرد؛ مطالعات رفتاری بدون خودکارسازی فرآیندها بسیار زمانبر هستند. آزمون تحریک ایمنی نیز به دلیل حجم نمونه پایین با مشکل مواجه بود؛ بررسی دینامیک مرگومیر نیازمند حجم نمونههای بسیار بیشتر و تکرار در گروههای آزمایشی متعدد است، زیرا مرگومیر در مطالعات قفسی آزمایشگاهی بهشدت تصادفی و پراکنده است. در نهایت، زمانبندی جمعآوری فرزندان ممکن است مانع از کشف اثر مورد نظر شده باشد، زیرا تحریک ایمنی ممکن است گذرا باشد و باید فرزندان در زمانهای مختلف پس از تلقیح ملکه با ویروس فلج حاد اسرائیلی مورد آزمون قرار گیرند.
در جمعبندی، تعامل ویروسها با میزبان ملکه زنبورعسل از نظر عملی برای حفظ سلامت گردهافشانها اهمیت دارد، زیرا ملکهها نقش مهمی در انتقال عمودی ویروسهایی دارند که برای سلامت زنبورها اهمیت دارند. مطالعات بیشتری برای مستندسازی پراکنش ویروسها و پویایی آنها در طول زمان و مکان مورد نیاز است. کشف ویروسها یا سویههای جدید ادامه خواهد یافت و در نتیجه، تلاشهای نظارتی باید همچنان پیگیری شوند. این مسئله بهویژه برای مراکز پرورش ملکه که زنبورهای خود را در سطح گسترده توزیع میکنند، اهمیت دارد.
بهعنوان جایگزینی برای نظارت بر ویروس در مراکز پرورش ملکه، تلاشهای محلی و کوچکمقیاس برای پرورش ملکه میتواند خطر گسترش ویروسها از طریق انسان در فواصل طولانی را کاهش دهد. فراتر از اهمیت عملی پژوهش بیشتر در زمینه ویروسهای ملکههای زنبورعسل، این حشره فرصتی منحصربهفرد از منظر آکادمیک برای مطالعه روابط میان فیزیولوژی میزبان، انتقال و تکثیر ویروس و بیماریزایی ویروسی فراهم میآورد.
بهطور خاص، تعامل میان نقش اجتماعی (جنسیتی)، احتمال تکامل افتراقی بیماریزایی، و سازوکارهای ایمنی اجتماعی باید مورد توجه وسیع قرار گیرد. با این حال، ما بر این باوریم که بسیاری از دشواریهای تجربی که مانع مطالعات بر تعامل ویروسها و ملکههای زنبورعسل میشوند، باید پیش از انجام مطالعات قطعی برای ارتقای دانش کنونی در زمینه روابط ملکه و ویروسشناسی زنبورعسل، مورد بررسی و حلوفصل قرار گیرند.

از همراهی شما سپاسگزاریم و امیدواریم مطالعه این مقاله برایتان سودمند بوده باشد. اگر در خصوص این مقاله نظر یا تجربه یا نظر خاصی دارید لطفا جهت بهره برداری دیگران آنرا در قسمت دیدگاه ها به اشتراک بگذارید.
ترجمه مقاله توسط مرکز تخصصی زنبورداری و پرورش ملکه ارجان صورت گرفته است.


دسترسی سریع به آخرین مقالات مرتبط :