رقص و ارتعاشات زنبورها: رازهای ارتباطی کلنی
من هم مثل بسیاری از زنبورداران مجموعهای نسبتاً گسترده از کتابهای زنبورداری دارم. این کتابها از «الفبای فرهنگ زنبورداری» آغاز میشوند. بیشتر دانشجویان زیستشناسی با «رقص زنبور عسل» آشنا هستند و میدانند که این رقص اطلاعات زیادی دربارهٔ مکان منابع شهد منتقل میکند. در این مقاله تنها بهطور مختصر به این موضوع اشاره میکنم؛ برای مطالعهٔ عمیقتر، کتابهای معتبر بهویژه آثار “کارل فون فریش” را توصیه میکنم. او به خاطر کشفیات شگفتانگیزش دربارهٔ روش زنبورهای عسل در انتقال فاصله، جهت و ارزش یک منبع شهد، جایزهٔ نوبل دریافت کرد. پژوهشگران بعدی نیز متوجه شدند که زنبورهای پیشآهنگ از همین رقص برای انتقال اطلاعات دربارهٔ محلهای احتمالی ساخت لانه استفاده میکنند.
کارل فون فریش مشاهده کرد که زنبورهای عسل در زمانهای خاصی از سال، بهویژه در فصل فراوانی گلها و جریان شهد، نوعی رقص عجیب انجام میدهند. این نکته به او سرنخی دربارهٔ معنای رقص داد. فون فریش ساعتها زنبورها را در کندوهای شیشهای زیر نظر گرفت تا نشانههای بیشتری بیابد. بهسادگی، این رقص به شکل عدد 8 انجام میشود و فون فریش دریافت که جهتگیری آن در طول روز، از صبح تا غروب، بهتدریج تغییر میکند. این موضوع نشان داد که زنبورها با ارجاع به موقعیت خورشید، جهت را نشان میدهند. اگر محل گلها در مسیر خورشید باشد، جهت رقص به سمت بالا خواهد بود. با حرکت خورشید در آسمان، زاویه انحراف رقص از «سمت خورشید» هم تغییر میکند؛ زیرا خورشید از شرق به غرب حرکت میکند و این زاویه نیز بهتناسب تغییر مییابد.


کتابهای زیادی درباره این موضوع نوشته شده است. آیا واقعاً زنبورها در حال برقراری ارتباط هستند یا فقط یک سازوکار غریزی شبیه دستگاه مکانیاب (GPS) برای هدایت سیستم خود دارند؟ آیا زنبور از عملکردش هنگام رقصیدن آگاه است و این آگاهی اهمیت دارد؟ ما انسانها هم هنگام ارتباط، بهخصوص در گفتگوهای پرتنش، همیشه کاملاً خودآگاه نیستیم. وقتی پیام حیاتی است، فقط یک چیز اهمیت دارد: انتقال روشن و مستقیم پیام. مهم نیست که دریافتکنندگان پیام را «درک» کنند یا نه، بلکه آنچه اهمیت دارد این است که پیام دریافت شده و واکنش مناسب نشان داده شود.
از این دیدگاه، رقص زنبور عسل نوعی انتقال اطلاعات، رمزگذاری پیام و ایجاد پاسخ مناسب در مخاطب است. زنبورهای جستوجوگر محل شهد را به دیگران اطلاع میدهند و آنها به همان جا میروند.
داریو مارتینلی میگوید: «رقص زنبور عسل نشانهای از چیزی است که دیگر زنبورها آن را نمیبینند، اما بهعنوان یک پدیده آن را میشناسند و این پدیده به شکلی انتزاعی اما روشن در ذهنشان نمایان میشود.»
ارتباط، نشانهگذاری و بازنمایی فقط پدیدههای انسانمحور نیستند، بلکه در حیوانات نیز دیده میشوند. پس واقعاً ارتباط چیست؟ نشانهگذاری چیست؟ منشأ آنها کجاست؟ چه فرآیندهای رفتاری در تولیدشان نقش دارند؟ همه این پرسشها (و تلاش برای پاسخ دادن به آنها) بسیار ارزشمندند.
از زمانی که مشخص شد رقص زنبور عسل حاوی اطلاعات جهتیابی است، تلاشهایی برای رد این نظریه انجام شد. بعضیها ادعا کردند که زنبورها فقط بوی شهد روی بدن پیشآهنگان را دنبال میکنند تا گلها را پیدا کنند. اما واقعیت این است که زنبورها همین رقص را روی سطح خوشههای زنبوری که هنوز مکان دائمی ندارند هم انجام میدهند و این رقصها محلهای بالقوه ساخت لانه را نشان میدهند.
ارتباطات لرزشی زنبورها
در این مقاله به بحث درباره ارتباط شیمیایی نمیپردازم. برای کسب اطلاعات بهروز در این زمینه، مطالعه مقاله برجسته دکتر کریستینا گروزینگر درباره فرمونها در ویرایش اخیر کتاب «کندو و زنبور عسل» توصیه میشود. ارتباط شیمیایی بیشتر شبیه یک سیستم نظارتی است و از نمادها یا رفتارهای آشکار استفاده نمیکند.
در مقابل، تمرکز من بر پیامرسانیهایی است که در آن یک زنبور بهصورت فردی، از طریق رفتارهای فیزیکی یا به عبارت دیگر زبان بدن، ایدهای را به یک یا چند زنبور دیگر منتقل میکند. یکی از ویژگیهای جالب گروههای حشرات اجتماعی، وجود سلسلهمراتب تسلط است. پژوهشگران دریافتهاند که زنبورهای وحشی میتوانند از طریق رفتار فیزیکی بر همنشینان لانه خود تسلط پیدا کنند. این نمونهای ساده از پیام «من اینجا رئیس هستم، تو نیستی» است. زنبور غالب با رفتار تهاجمی نسبت به همنشینان خود واکنش نشان میدهد: حرکتی تهدیدآمیز، ضربههای محکم با شاخکهایش به چشمهای آنها میزند و حتی ممکن است چشمها، صورت یا پاهای آنها را گاز بگیرد.
شاید دوست داشته باشید مقاله ” بررسی رفتار شست و شویی در زنبورهای عسل ” را ملاحظه کنید 🌷

در کلونی زنبور عسل، یکی از روشهای ساده و مستقیم ارتباط، سیگنال ارتعاشی یا «لرزشی» است.
نمونهای از سیگنالهای تنظیمی ، سیگنال ارتعاشی زنبور عسل است که در آن یک زنبور کارگر بدن خود را بهصورت عمودی و در جهت پشتی، بهسرعت برای یک تا دو ثانیه میلرزاند. معمولاً در حالی که گیرنده را با پاهای جلویی خود نگه داشته است. زنبورهای لرزان معمولاً در مناطق وسیعی از لانه حرکت میکنند و مجموعهای از سیگنالها (تا ۲۰ سیگنال یا بیشتر در دقیقه) تولید میکنند که از چند دقیقه تا بیش از یک ساعت طول میکشد.
به گفته شنایدر، لرزش یکی از روشهای پرکاربرد ارتباطی در کلونیهای زنبور عسل است و به شیوههای مختلف و بر روی انواع زنبورها، از جمله کارگران در همه سنین، ملکههای بکر یا تخمگذار و حتی ملکههای در حال رشد در سلولهایشان، استفاده میشود. با این حال، او دریافت که تنها حدود ۱۳ درصد از زنبورهای کندو در طول عمر خود از این روش ارتباطی استفاده میکنند. کارکرد اصلی سیگنال ارتعاشی به نظر میرسد انگیزهبخشی به زنبورهای گیرنده برای افزایش فعالیت، صرفنظر از کاری که در حال انجام آن هستند، باشد.
دویدن وزوزی
حشرات اجتماعی، مانند برخی گونههای زنبور عسل، زنبورهای وحشی و همهٔ مورچهها، در کلنیهایی متشکل از صدها یا هزاران عضو زندگی میکنند. این حشرات از شیوههای ارتباطی مشابهی بهره میبرند. برای نمونه، زنبورهای وحشی رفتاری به نام «دویدن وزوزی» انجام میدهند.

حشرات اجتماعی، مانند برخی گونههای زنبور عسل، زنبورهای وحشی و همهٔ مورچهها، در کلنیهایی متشکل از صدها یا هزاران عضو زندگی میکنند. این حشرات از شیوههای ارتباطی مشابهی بهره میبرند. برای نمونه، زنبورهای وحشی رفتاری به نام «دویدن وزوزی» انجام میدهند.
بچهدهی زمانی رخ میدهد که بخشی از اعضای کلنی برای تشکیل یک کلنی جدید جدا شوند. فعالیت «دویدن وزوزی» معمولاً دستکم یک هفته پیش از این مهاجرت آغاز میشود. در این مرحله، زنبورهای پیشاهنگ با هیجان و همراه با وزوز بالهایشان، در میان گروههای ملکهها و زنبورهای جوانتر که بهصورت فشرده و بیحرکت، با بالهای جمعشده زیر شکم در لانه تجمع کردهاند، حرکت میکنند. این دویدنها باعث پراکندهشدن گروهها و گاهی حتی راندن زنبورها از سطح لانه به پایین میشود.
این رفتار در کلنیهای زنبور عسل نیز پیش از بچهدهی مشاهده شده است. مارتین لینداور در توصیفی مشابه مینویسد:
زنبورهای عسل برای موقعیتهایی که کل کلنی باید بهسرعت و بهطور هماهنگ آمادهٔ حرکت شود، سیگنال ویژهای دارند که «دویدن وزوزی» نامیده میشود. در این فرآیند، زنبورهای پیشاهنگ با شور و حرارت در میان دیگر زنبورها حرکت کرده، آنها را کنار میزنند و با لرزاندن شکم و ایجاد صدای وزوز بالها، کلنی را به تحرک وامیدارند.


هرچند «دویدن وزوزی» شباهتهایی با سیگنال لرزشی دارد، اما پیامی است که به فعالیتی خارج از لانه مربوط میشود. این رفتار، زنبورها را برای خروج دستهجمعی از کندو برمیانگیزد. اندکی بعد، هوا پر از زنبورهایی میشود که در حلقههای بزرگ پرواز میکنند. این صحنه، بر خلاف پرواز منظم و هماهنگ سارها، حالتی آشفته دارد ، اما بچهدهی بهزودی در مسیری مشخص ادامه مییابد که گاهی تا فاصلهای دور از کندوی اصلی پیش میرود. به نظر میرسد سیگنال دیگری نیز وجود دارد که این حرکت جمعی را هدایت میکند.
زنبورهای راهنما و راهبر
نخستین محققان تصور میکردند که ملکه مسئول هدایت فرایند بچهدهی است. این تصور در جوامعی با ساختار سلسله مراتبی و اشرافی چندان عجیب نبود. اما بعدها روشن شد که ملکه نقشی در هدایت فعالیتهای کندو ندارد. با کشف فرمونها ، مواد شیمیایی قدرتمندی که ارتباط میان زنبورها را شکل میدهند ـ این ایده مطرح شد که گروه مهاجر ممکن است از فرمون ملکه پیروی کند. سپس آویتابیله نظریه ای داد که کارگران میتوانند با استفاده از نشانههای بویایی، مهاجرت را هدایت کنند.
کریستینا گروزینگر توضیح میدهد که این نظریه چگونه رد شد: فرضیه هدایت بچهدهی از طریق گرادیان بویایی کارگران پذیرفته نشد، زیرا مشاهده شده است که گروههای مهاجر حتی زمانی که غدد بویایی کارگران مهر و موم میشود و بو از آنها منتشر نمیشود، باز هم به مقصد خود میرسند. شبیهسازیها نشان میدهند که زنبورهای آگاه از محل لانه جدید، یا با پرواز هدفمند به سوی مقصد (در حالی که سایر کارگران به طور کلی به سمت یکدیگر حرکت میکنند و از برخورد پرهیز دارند)، یا با پروازهای سریع و آشکار در میان گروه، دیگران را بهصورت بصری هدایت میکنند. مطالعات روی گروههای مهاجر آزاد نشان داده است که کارگران با پرواز سریع در بالای گروه، مسیر لانه جدید را بهطور بصری نشان داده و حرکت جمعی را هدایت میکنند.
مارتین لینداور نخستین کسی بود که مطرح کرد زنبورهای راهنما با پرواز سریع بالای گروه مهاجر و بازگشت آرام از کنارهها، مسیر حرکت گروه را مشخص میکنند. بعدها، تام سیلی و همکارانش با کمک دوربینهای ویدئویی و نرمافزارهای رایانهای، این رفتار را ثبت و مستند کردند. زنبورهای راهنما با پرواز بالای گروه، نشانههای بصری لازم برای حرکت به سوی لانه جدید ـ که از قبل انتخاب شده بود ـ فراهم میکردند.
سیلی برای اثبات اینکه گروههای مهاجر از زنبورهای راهنما پیروی میکنند، آزمایشهایی با کندوهای طعمه انجام داد. بهطور معمول، گروه مهاجر مستقیماً به مقصد پرواز میکند. اما در یکی از آزمایشها، او مسیر گروه مهاجر و کندوی طعمه را طوری انتخاب کرد که از خط پرواز زنبورستان کوچکی عبور کند. در این زنبورستان، زنبورها در مسیرهای موسوم به «خط زنبوری» میان کندوها و گلهای دور دست در رفت و آمد بودند.
هنگامی که گروه مهاجر از این مسیر گذشت، بسیاری از زنبورها گمراه شدند، زنبورهای راهنما را از دست دادند و به اشتباه، زنبورهای زنبورستان را که بین کندو و گلها پرواز میکردند، دنبال کردند. این آزمایش نشان داد که زنبورهای مهاجر برای یافتن مسیر، به نشانههای بصری زنبورهای راهنما وابستهاند.
این بخش از متن توضیح میدهد که زنبورهای عسل گوش واقعی مانند انسانها ندارند و صداها را از طریق ارتعاشات منتقلشده در بستر (مثل شان یا بدنه کندو) حس میکنند، نه از طریق هوا. آزمایشها نشان دادهاند که آنها هنگام پرواز عملاً صدایی را «نمیشنوند»، اما در حالت نشسته یا راهرفتن، ارتعاشات را تشخیص میدهند. باور سنتیِ کوبیدن قابلمه برای نشاندن دستههای مهاجر به دلیل همین تصور نادرست بوده و در واقع هیچ تأثیری ندارد.
همچنین به صدای «پایپینگ» یا «سوتمانند» ملکه اشاره میشود که گاهی با پاسخ ملکههای جوان مواجه میشود. این تنها شواهد احتمالی از شنیدن صدا در زنبورهاست، هرچند معلوم نیست این رفتار واقعاً ارتباطی هدفمند داشته باشد یا فقط واکنشی غیرارادی باشد. نویسنده تأکید میکند که نباید رفتارهای زنبورها را بیش از حد انسانیسازی یا احساسیسازی کرد، زیرا هیچ شواهد علمی قطعی مبنی بر تجربه احساسات انسانی در زنبورها وجود ندارد.
از همراهی شما سپاسگزاریم و امیدواریم مطالعه این مقاله برایتان سودمند بوده باشد. اگر در خصوص این مقاله تجربه یا نظر خاصی دارید لطفا جهت بهره برداری دیگران آنرا در قسمت دیدگاه ها به اشتراک بگذارید.
به مقالات ما امتیاز بدهید! با دادن ستاره، نظرتان را ثبت کنید و به دیگر بازدید کنندگان کمک کنید تا بهترین مقالات را سریعتر پیدا کنند.
ترجمه این مقاله توسط مرکز تخصصی زنبورداری و پرورش ملکه ارجان صورت گرفته است.


دسترسی سریع به آخرین مقالات مرتبط :












